شمارهٔ ۳۰
تا به تیغ ستم اندر دل من چاک انداخت
آه سوزنده من شعله در افلاک انداخت
هر خدنگی که بزد بر دل پر درد مرا
کشته سرو روان سایه براین چاک انداخت
مکشم از جگر خسته من پیکان را
کز سر ناز از آن غمزه بی باک انداخت
خانه مردم چشمم همگی ویران شد
بس که غم سیل در آن خانه غمناک انداخت
شاهدی عقل و خرد را همگی درهم کرد
آتش عشق تو چون شعله در ادراک انداخت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به تیغ ستم اندر دل من چاک انداخت
آه سوزنده من شعله در افلاک انداخت
هوش مصنوعی: تا زمانی که با ظلم و ستم به قلب من آسیب زدند، آهی که کشیدم، آتش و شعلهای در آسمانها افکند.
هر خدنگی که بزد بر دل پر درد مرا
کشته سرو روان سایه براین چاک انداخت
هوش مصنوعی: هر تیر یا آسیبی که به دل پر درد من برخورد کرده، مانند سایهای از درخت سرو بر زخمها و دردهای من افتاده است.
مکشم از جگر خسته من پیکان را
کز سر ناز از آن غمزه بی باک انداخت
هوش مصنوعی: من از دل خستهام تیر عشق را میکشم، زیرا او با ناز و بیخیالی، آن نگاه دلربا را به سمت من انداخت.
خانه مردم چشمم همگی ویران شد
بس که غم سیل در آن خانه غمناک انداخت
هوش مصنوعی: عطش عمیق غم باعث ویرانی خانههای مردم چشمم شد، به طوری که این احساس تلخ همچون سیلی پرقدرت، همه جا را تحت تأثیر قرار داد.
شاهدی عقل و خرد را همگی درهم کرد
آتش عشق تو چون شعله در ادراک انداخت
هوش مصنوعی: عاشق تو به قدری تأثیرگذار است که عقل و فهم را به هم میریزد و آتش عشقات مانند شعلهای در درک و شناخت انسان روشنایی میبخشد.