گنجور

شمارهٔ ۲۸

دلم را جز غمت سودی نماندست
در او جز درد موجودی نماندست
ز آهم در دل دلبر اثر نیست
که دل اخگر شد و دودی نماندست
طبیبا ترک درمان کن کزین درد
بکلی روی بهبودی نماندست
ز امر بود و نابودم مترسان
که فکر بود و نابودی نماندست
ز اسباب تنعم شاهدی را
به جز روی زرندودی نماندست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم را جز غمت سودی نماندست
در او جز درد موجودی نماندست
هوش مصنوعی: دل من تنها به یاد تو پر از ناراحتی و غم است و هیچ چیز دیگری در آن وجود ندارد جز درد و رنج.
ز آهم در دل دلبر اثر نیست
که دل اخگر شد و دودی نماندست
هوش مصنوعی: از ناله و آه من در دل معشوق اثری نیست، چرا که دل من به شعله‌ای تبدیل شده و دیگر دودی باقی نمانده است.
طبیبا ترک درمان کن کزین درد
بکلی روی بهبودی نماندست
هوش مصنوعی: دکتر، درمان را کنار بگذار زیرا دیگر از این درد هیچ امید بهبودی وجود ندارد.
ز امر بود و نابودم مترسان
که فکر بود و نابودی نماندست
هوش مصنوعی: از فرمان و وجودم نترس، چون فکر و اندیشه‌ای وجود ندارد که به نابودی من منجر شود.
ز اسباب تنعم شاهدی را
به جز روی زرندودی نماندست
هوش مصنوعی: از وسایل رفاه تنها دیده‌ای از روی طلا باقی نمانده است.