شمارهٔ ۲۵
با لعل جان فزای تو آب زلال چیست
با آفتاب روی تو مه در کمال چیست
دل تنگ گشتهام ز دهانت که هست نیست
ور نیست باز گو که خیال محال چیست
در حسن بی مثال تو حیران شدند خلق
معلوم کس نشد که رخت را مثال چیست
دارم امید وصل ولیکن ز بخت خویش
در حیرتم که عاقبت این مآل چیست
چون نوبهار عمر ندارد بقا بسی
با گل بگو که این همه غنج و دلال چیست
شد شاهدی چو مو بخیال میان تو
معلوم هم نشد که خیال محال چیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با لعل جان فزای تو آب زلال چیست
با آفتاب روی تو مه در کمال چیست
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی و روشنی این چهره تو، دیگر آب زلال چه معنایی دارد؟ و در کنار درخشندگی و جلال ت حضور تو، دیگر ماه چه ارزش و کمالی میتواند داشته باشد؟
دل تنگ گشتهام ز دهانت که هست نیست
ور نیست باز گو که خیال محال چیست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر سخنانت غمگین شده است؛ اگر آنچه میگویی واقعیت ندارد، بگو که این خیال امکانپذیر نیست.
در حسن بی مثال تو حیران شدند خلق
معلوم کس نشد که رخت را مثال چیست
هوش مصنوعی: خلق در زیبایی بینظیر تو حیران و سرگردان شدهاند و هیچکس نتوانسته است تشخیص دهد که زیبایی تو چه شبیه و مثالی دارد.
دارم امید وصل ولیکن ز بخت خویش
در حیرتم که عاقبت این مآل چیست
هوش مصنوعی: دارم امیدواری به دیدار، اما از سرنوشت خودم در سردرگمی هستم که سرانجام این وضعیت چه خواهد شد.
چون نوبهار عمر ندارد بقا بسی
با گل بگو که این همه غنج و دلال چیست
هوش مصنوعی: از آنجایی که بهار عمر دوام زیادی ندارد، بهتر است با گل بگوییم که این همه زیبایی و ناز و بازیگوشی برای چیست.
شد شاهدی چو مو بخیال میان تو
معلوم هم نشد که خیال محال چیست
هوش مصنوعی: شاهدی مانند موی تو در میان، و خیال تو معلوم نیست که آیا واقعاً خیالی غیرممکن است یا نه.