گنجور

شمارهٔ ۲۰

خوشا دلی که به مهر وی و نشانه اوست
خوشا سری که سرانجامش آستانه اوست
به کشتنم ز چه رو دم به دم بهانه کند
چو کشتنم به حقیقت در آن بهانه اوست
ترا چه زانکه دل از درد و داغ او پرشد
چو درد و داغ هم از او و خانه خانه اوست
چو لاله داغ وی از دل برون نخواهم کرد
که سر ز خاک چو بر دارم آن نشانه اوست
مشام روح باشعار شاهدی تر ساز
که آب روی سخن نظم عاشقانه اوست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشا دلی که به مهر وی و نشانه اوست
خوشا سری که سرانجامش آستانه اوست
هوش مصنوعی: خوش به حال دلی که عشق او را دارد و نشانه‌های او را می‌بیند. خوش به حال سَرِی که سرانجام به درگاه او می‌رسد.
به کشتنم ز چه رو دم به دم بهانه کند
چو کشتنم به حقیقت در آن بهانه اوست
هوش مصنوعی: چرا هر لحظه بهانه‌ای برای کشتن من می‌آوری، وقتی در واقعیت خود این بهانه تو هستی که سبب مرگ من می‌شود؟
ترا چه زانکه دل از درد و داغ او پرشد
چو درد و داغ هم از او و خانه خانه اوست
هوش مصنوعی: چرا از این ناراحتی و غم دل خود را پر کردی، در حالی که این درد و غم هم از او نشأت می‌گیرد و او خود در خانه‌اش وجود دارد؟
چو لاله داغ وی از دل برون نخواهم کرد
که سر ز خاک چو بر دارم آن نشانه اوست
هوش مصنوعی: مانند لاله، من هرگز داغ او را از دل خود دور نخواهم کرد، زیرا وقتی که سرم را از خاک بلند کنم، آن نشانه از او باقی خواهد ماند.
مشام روح باشعار شاهدی تر ساز
که آب روی سخن نظم عاشقانه اوست
هوش مصنوعی: بوی روح را با نغمه‌ای خوشتر پر کن، زیرا که زیبایی کلام عاشقانه او مانند آبی است که به آن جلوه می‌بخشد.