گنجور

شمارهٔ ۱۵

خطت را بدایت به غایت خوش است
تماشای آن بی نهایت خوش است
به تیری دل بی نوا را بساز
که از پادشاهان عنایت خوش است
ز زلف حبیب و ز جور رقیب
به اصحاب شکر و شکایت خوش است
مکن واعظا شرح جز وصف عشق
که با عاشقان این حکایت خوش است
نه امروز با درد او دل خوشم
جراحات او از بدایت خوش است
چه خوش گفت شستم ز خون تو دست
که قولش به وجه کنایت خوش است
بگو شاهدی یک حدیثی ز عشق
که از قول تو این روایت خوش است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.