گنجور

شمارهٔ ۱۰۶

گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون
کز گونه تو لاله خجل گشت و دگرگون
زنجیر بود چاره دیوانه ولیکن
ماییم که گشتیم به زنجیر تو مجنون
خطت سپه زنگ چو می برد سوی روم
بر جان من سوخته آورد شبیخون
گفتم که بپوشم مگر این سوز درون را
با آه چه گویم که زند شعله به بیرون
این زرد رخ شاهدی داغ دل ما بود
هم سرخ شد ای شاهدی از دیده پرخون

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون
کز گونه تو لاله خجل گشت و دگرگون
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو از کنار گلزار با چهره‌ای زیبا و سرخ گذشتی، تا جایی که لاله‌ها از زیبایی‌ات شرمنده و تحت تأثیر قرار گرفتند و تغییر کردند.
زنجیر بود چاره دیوانه ولیکن
ماییم که گشتیم به زنجیر تو مجنون
هوش مصنوعی: زنجیر، راه حل مشکل دیوانه است، اما این ما هستیم که خود را به زنجیر عشق تو بسته‌ایم.
خطت سپه زنگ چو می برد سوی روم
بر جان من سوخته آورد شبیخون
هوش مصنوعی: خط زیبایت مانند سپاه زنگی است که وقتی به سوی روم می‌رود، جان سوخته‌ام را مورد حمله قرار می‌دهد.
گفتم که بپوشم مگر این سوز درون را
با آه چه گویم که زند شعله به بیرون
هوش مصنوعی: گفتم که شاید بتوانم این آتش درونم را پنهان کنم، اما با چهره‌ام چه بگویم که این زبانه کشیدن آتش به بیرون نمایان می‌شود.
این زرد رخ شاهدی داغ دل ما بود
هم سرخ شد ای شاهدی از دیده پرخون
هوش مصنوعی: این شاهد با چهره‌ای زرد، نشانه‌ی داغی در دل ما بود، اما حالا که از چشمان پر از اشک ما دید، رنگش نیز سرخ شده است.