گنجور

شمارهٔ ۱۰۳

مرا گر هجر دل بر آتش است و دیده دریا هم
کجا دل می کشد با باغ و با گل گشت و صحرا هم
سگانت را به روزعرض هر یک را نهی کامی
چه شد گر یاد آری در میان مردم از ما هم
مرا یک روز خالی نیست از دردت دلم یکدم
نمی خواهم که بی درد تو باشم روز فردا هم
به تشریف شهادت چون رسانی جان مشتاقان
بدین دولت مزین ساز از تیغ تو ما ر ا هم
بگو تا چون ننالد شاهدی تا صبح دم هر شب
که نبود مونسش غیر از غم و درد و بلا با هم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا گر هجر دل بر آتش است و دیده دریا هم
کجا دل می کشد با باغ و با گل گشت و صحرا هم
هوش مصنوعی: اگر دل من به خاطر دوری می‌سوزد و چشمانم همچون دریا گریان است، چه جای دل‌باختگی من در میان باغ و گل و دشت و صحراست؟
سگانت را به روزعرض هر یک را نهی کامی
چه شد گر یاد آری در میان مردم از ما هم
هوش مصنوعی: سگ‌های تو در روز روشن، هر کدامشان را از خوشی نهی کن. چه اتفاقی می‌افتد اگر در میان مردم به یاد ما بیفتی؟
مرا یک روز خالی نیست از دردت دلم یکدم
نمی خواهم که بی درد تو باشم روز فردا هم
هوش مصنوعی: هر روزی که می‌گذرد، دلم پر از درد توست و حتی یک لحظه نمی‌خواهم بدون این درد زندگی کنم. حتی روز آینده هم نمی‌خواهم بدون تو و بدون احساس درد تو باشم.
به تشریف شهادت چون رسانی جان مشتاقان
بدین دولت مزین ساز از تیغ تو ما ر ا هم
هوش مصنوعی: زمانی که روح مشتاقان را به مقام شهادت می‌رسانی، ما را نیز با شمشیرت به این نعمت بزرگ آراسته ساز.
بگو تا چون ننالد شاهدی تا صبح دم هر شب
که نبود مونسش غیر از غم و درد و بلا با هم
هوش مصنوعی: بگو تا وقتی که شواهدی نباشد که تا صبح کسی را به یاد آورد، هر شب فقط غم و درد و مصیبت با او باشد و کسی جز این احساسات در کنارش نباشد.