گنجور

بخش ۹ - حکایت

سخن شیخ محی ملت و دین
چون نکرد این دل مرا تسکین
راستی دیدم آن سخن همه خوب
لیک می​داشت نوعی از آشوب
سر این حال را من از استاد
باز پرسیدم او جوابم داد
سعی شیخ اندر آن فتاد مگر
که نویسد هر آنچه دید نظر
قلم او چو در قدم نرسید
پای تحریر از آن سبب لرزید
آن نه زو بود فتنه و کینه
زشت زنگی بود به آئینه
شیخ و استاد من امین الدّین
دادی الحق جوابهای چنین
من ندیدم دگر چنان استاد
کافرین بر روان پاکش باد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن شیخ محی ملت و دین
چون نکرد این دل مرا تسکین
هوش مصنوعی: سخنان شیخ محی الدین نتوانست این دل غمگین مرا آرامش بخشد.
راستی دیدم آن سخن همه خوب
لیک می​داشت نوعی از آشوب
هوش مصنوعی: واقعا دیدم که آن سخن زیبا بود، اما با این حال نوعی از اضطراب و آشفتگی هم به همراه داشت.
سر این حال را من از استاد
باز پرسیدم او جوابم داد
هوش مصنوعی: من درباره این وضعیت از استاد سوال کردم و او به من پاسخ داد.
سعی شیخ اندر آن فتاد مگر
که نویسد هر آنچه دید نظر
هوش مصنوعی: شیخ تلاش می‌کند تا همه آنچه را که با چشمانش مشاهده کرده، بنویسد و ثبت کند.
قلم او چو در قدم نرسید
پای تحریر از آن سبب لرزید
هوش مصنوعی: و وقتی قلم او به نوشته‌ها نرسید، دست به نوشتن به همین خاطر لرزید.
آن نه زو بود فتنه و کینه
زشت زنگی بود به آئینه
هوش مصنوعی: فتنه و کینه به انسان‌ها مربوط نمی‌شود؛ بلکه زشتی‌ها مانند زنگار هستند که در آینه‌ی دل و روح ما نمایان می‌شوند.
شیخ و استاد من امین الدّین
دادی الحق جوابهای چنین
هوش مصنوعی: استاد من، امین الدین، در زمینه حقایق و مسائل مهم، پاسخ‌های دقیقی ارائه می‌دهد.
من ندیدم دگر چنان استاد
کافرین بر روان پاکش باد
هوش مصنوعی: من کسی را ندیدم که به اندازه این استاد، بر روح پاکش، نفوذ داشته باشد.