گنجور

بخش ۷ - التمثیل

صورت وحدت از جهان مثال
نقطه ​ای بست نقش بند خیال
نقطه مانند شعله عکس انداخت
وهمش از دور صورتی برساخت
باز چون دایره مجسم شد
کرۀ شکل چرخ اعظم شد
عکس​ها چون زو هم درهم شد
نقش هژده هزار عالم شد
نقطه و دور دایره است واُکَر
وحدت ذات را چو عکس و صور
نیست هیچ اندرین میان جز حق
ما و حق چیست با هم ای احمق
قصّۀ جسم و جان مگو با او
یا تو باشی در این میان یا او
محدث آنگه که با قدیم آمیخت
نسبت خلق و خالقی بگسیخت
وحدتی کان همیشه با ذات است
مسقط نسبت و اضافات است
رهنمای من و تو از قرآن
از «قل اللّه ثم ذرهم» دان
وحدت است این نه اتحاد و حلول
تو برون بر از این میانه فضول
این همه گفتگوی توحید است
راه وحدت به ترک و تجرید است
چه کنی گفتگوی بیهوده
فرقی باشد ز گفته تا بوده
سخن وحدت است همچو سراب
از سراب ای پسر که شد سیراب؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.