گنجور

بخش ۴ - حکایت

صانعی کوزه ​ای ز برف بساخت
کرد پر آب و اندر آب انداخت
کوزۀ برف ناگه ازتب و تاب
آب گشت و برآمد آب به آب
چیست اندر مَثَل همه عالم
عدمی در میان بحر عدم
هرچه را پیش و پس عدم باشد
بود و نابود او بهم باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.