بخش ۱۴ - المنشأ
اندر ایّام دولت مأمون
بود نسطور نام یک ملعون
کرد بر رأی خویشتن تأویل
متشابه چو دید در انجیل
گفت اللّه داشت سه اقنوم
کان وجود و حیات اوست و علوم
کلمه است آن وجود بر تصحیح
که بدان متحدشدست مسیح
چون در انجیل دید لفظ پدر
وز مسیحا پدید گشت اثر
شبههای اوفتاد در رایش
تا بلغزید از آن نظر پایش
مبتلا شد در اتحاد و حلول
دوزخی گشت باز آن به دو پول
ناگهان مذهبی از آن بر بافت
بگرویدند بدو و شهرت یافت
پدر و روح قدس و نفس پسر
متحد داشت او به عین و اثر
رای یعقوب و رای ملکا هم
اندرین هرزه نیست از وی کم
اتحاد است در عقول محال
چیست این هرزههای تنگ مجال
از پدر گفتن اصل بود مراد
نفس کلی که مبدء است و معاد
لفظ روح اللّه است عین مجاز
همچو بیت اللّه است در اعزاز
حق تعالی که مبدء اشیاست
پیش هر کس ز نور او جانهاست
روح هرچیز کان بود دایم
که بدان کالبد بود قایم
همه قایم به نور قیومند
خواه مسعود و خواه میشومند
لیک تخصیص بهر تعریف است
وین اضافت برای تشریف است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندر ایّام دولت مأمون
بود نسطور نام یک ملعون
هوش مصنوعی: در زمان حکومت مأمون، فردی به نام نسطور وجود داشت که شخصیتی بدنام و ناپسند بود.
کرد بر رأی خویشتن تأویل
متشابه چو دید در انجیل
هوش مصنوعی: او بر اساس نظر خود، معنای آیات مبهم را تفسیر کرد، زمانی که در انجیل نگاهی انداخت.
گفت اللّه داشت سه اقنوم
کان وجود و حیات اوست و علوم
هوش مصنوعی: خداوند به سه جنبه یا قسمت معتبر اشاره دارد که وجود و حیات او و همچنین علمهای او را تشکیل میدهد.
کلمه است آن وجود بر تصحیح
که بدان متحدشدست مسیح
هوش مصنوعی: وجود کلمهای است که باعث میشود مسیح به حالت اتحاد برسد و به کمال درآید.
چون در انجیل دید لفظ پدر
وز مسیحا پدید گشت اثر
هوش مصنوعی: زمانی که در انجیل واژه "پدر" را دید و اثر ظهور مسیحا را مشاهده کرد.
شبههای اوفتاد در رایش
تا بلغزید از آن نظر پایش
هوش مصنوعی: شک و تردید در نظری که داشت به وجود آمد و باعث شد که او در مسیرش دچار لغزش شود.
مبتلا شد در اتحاد و حلول
دوزخی گشت باز آن به دو پول
هوش مصنوعی: در پی پیوستگی و اتصالی که پیدا کرد، در نهایت به درد و رنج شدیدی مبتلا گشت و دوباره به وضعیت ناخوشایند قبلی خود برگشت.
ناگهان مذهبی از آن بر بافت
بگرویدند بدو و شهرت یافت
هوش مصنوعی: ناگهان افرادی که به دین و مذهب علاقه داشتند، به او گرویدند و نامش به شدت مشهور شد.
پدر و روح قدس و نفس پسر
متحد داشت او به عین و اثر
هوش مصنوعی: پدر، روحالقدس و نفسی که متعلق به پسر است، به طور کامل در وجود او یکی و متحد شدهاند و این اتحاد در قالب و تاثیراتش مشهود است.
رای یعقوب و رای ملکا هم
اندرین هرزه نیست از وی کم
هوش مصنوعی: در این دنیا، نظر یعقوب و نظر پادشاهان نیز در این مسائل بیهوده کمتر از آنچه که به آن توجه شود، نیست.
اتحاد است در عقول محال
چیست این هرزههای تنگ مجال
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که اتحاد و همفکری میان افراد با افکار مختلف، امری غیرممکن است. عبارتی هم به محدودیتهایی که انسانها با آن مواجه هستند و به عدم توافق در عرصههای فکر و نظر اشاره دارد. در واقع، به نوعی به چالشهای ارتباطی و اختلافنظرها پرداخته و نشان میدهد که شرایط اجتماعی و فکریای که در آن زندگی میکنیم، فضای مناسبی برای همگرایی ایجاد نمیکند.
از پدر گفتن اصل بود مراد
نفس کلی که مبدء است و معاد
هوش مصنوعی: اصطلاح "پدر" در اینجا به معنای منبع و اصل همه چیز است و اشاره به روح یا نفس کلی دارد که شروع و پایان همه چیز را تحت پوشش قرار میدهد. این مفهوم به این اشاره دارد که هر چیزی دارای ریشهای است که به آن بازمیگردد و در نهایت به یک حقیقت کلیدی میرسد.
لفظ روح اللّه است عین مجاز
همچو بیت اللّه است در اعزاز
هوش مصنوعی: عبارت "روح الله" به معنای واقعی خود به کار نمیرود و فقط به عنوان یک استعاره یا مجاز به کار رفته است، مانند اصطلاح "بیت الله" که یک مکان مقدس را نشان میدهد. در واقع، هر دو اصطلاح به نوعی حرمت و ارادت اشاره دارند.
حق تعالی که مبدء اشیاست
پیش هر کس ز نور او جانهاست
هوش مصنوعی: خداوندی که سرمنشأ همه چیزهاست، وجود هر انسانی از نور و وجود او نشأت میگیرد.
روح هرچیز کان بود دایم
که بدان کالبد بود قایم
هوش مصنوعی: روح هر چیزی همواره وجود دارد، زیرا آن چیز به وسیله همان روح در شکل و قالب خود باقی مانده است.
همه قایم به نور قیومند
خواه مسعود و خواه میشومند
هوش مصنوعی: همه به نور خداوند وابستهاند، چه کسانی که خوشحال و راضی هستند و چه کسانی که در حال ناپایداری یا سختی به سر میبرند.
لیک تخصیص بهر تعریف است
وین اضافت برای تشریف است
هوش مصنوعی: اما محدود کردن برای تعریف است و این نسبت برای بزرگداشت است.