گنجور

بخش ۲۰ - و ۴۱ مفقود است)

چو تسبیح از خواهر این اسرار بشنود
بزد یک نعره و بر دار شد زود
چو ببریدند یکسر جمله اعضاش
جدا کردند از کل جمله اجزاش
چو در باطن تجلی نور حق دید
فدا کرد او سر و زین سر نگردید
اناالحق می‌زد و می‌گفت ای دوست
چو می‌دانم که می‌دانیم نیکوست
ببینم کین تن خاکی به ناسوت
فدا گردد به جان از بهر لاهوت
اگر این را به پیشت هست مقدار
بیامرزش که با من کرد این کار
مناجاتش در آن سروقت این بود
چو صادق بود در دعوی چنین بود
تو را نیز ار بود این استطاعت
که باطن را کنی روشن به طاعت
درون گر پاک داری چون برونت
ز نور حق شود روشن درونت
بنی آدم شوی آنکه مکرم
ز نور حق رسد فیضت دمادم
ز فیض حق درونت جوش گیرد
به زورت عشق در آغوش گیرد
بدانی خویش را آن دم ز معشوق
بر آری نعرهٔ مستی به عیوق
همی گویی انالحق همچو حلاج
ستانی از ملایک در شرف باج
بنی آدم گروهی بس شریفند
لطیفند و شریفند و ظریفند
بنی آدم نباشد هر خسیسی
نباشد چون فرشته هر بلیسی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو تسبیح از خواهر این اسرار بشنود
بزد یک نعره و بر دار شد زود
هوش مصنوعی: وقتی خواهر این اسرار را می‌شنود، مانند تسبیح که دانه‌هایش از هم جدا می‌شوند، ناگهان فریادی می‌زند و سریعاً خود را آماده می‌کند.
چو ببریدند یکسر جمله اعضاش
جدا کردند از کل جمله اجزاش
هوش مصنوعی: زمانی که تمام اعضای او را از هم جدا کردند، آن‌ها را از کل وجودش نیز جدا کردند.
چو در باطن تجلی نور حق دید
فدا کرد او سر و زین سر نگردید
هوش مصنوعی: وقتی که در باطن، نور حقیقت را مشاهده کرد، جانش را فدای آن کرد و دیگر به خود نپرداخت.
اناالحق می‌زد و می‌گفت ای دوست
چو می‌دانم که می‌دانیم نیکوست
هوش مصنوعی: او می‌گفت: ای دوست، من حقیقت را می‌شناسم و چون می‌دانم که تو هم می‌دانی، خوب است که این را با هم درمیان بگذاریم.
ببینم کین تن خاکی به ناسوت
فدا گردد به جان از بهر لاهوت
هوش مصنوعی: ببینم آیا این تن خاکی به خاطر روح الهی فدای جان می‌شود؟
اگر این را به پیشت هست مقدار
بیامرزش که با من کرد این کار
هوش مصنوعی: اگر این اتفاق برای تو بیفتد، باید قدر او را بدانی و برایش نیکوئی‌ها را به یاد داشته باشی، چون آنچه با من کرد، کار درستی نبود.
مناجاتش در آن سروقت این بود
چو صادق بود در دعوی چنین بود
هوش مصنوعی: دعای او در آن زمان این بود که چون در ادعای خود راستگو بوده، این گونه باشد.
تو را نیز ار بود این استطاعت
که باطن را کنی روشن به طاعت
هوش مصنوعی: اگر تو هم این توانایی را داشتی که با انجام عبادات و کارهای خوب درون خود را روشن‌کنی، این کار را می‌کردی.
درون گر پاک داری چون برونت
ز نور حق شود روشن درونت
هوش مصنوعی: اگر دل و درون خود را پاک نگه‌داری، آن‌گاه همچون بیرونت، درونت نیز با نور حقیقت روشن خواهد شد.
بنی آدم شوی آنکه مکرم
ز نور حق رسد فیضت دمادم
هوش مصنوعی: انسان باید به گونه‌ای رفتار کند که از نور الهی بهره‌مند شود و این رضایت و کرامت را همیشه در زندگی‌اش احساس کند.
ز فیض حق درونت جوش گیرد
به زورت عشق در آغوش گیرد
هوش مصنوعی: از رحمت الهی در وجودت شور و نشاط ایجاد می‌شود و به قدرتی که داری، عشق در آغوش تو قرار می‌گیرد.
بدانی خویش را آن دم ز معشوق
بر آری نعرهٔ مستی به عیوق
هوش مصنوعی: زمانی که دل عاشق به عشق معشوق برسد، شور و هیجان خاصی او را فرا می‌گیرد و نمی‌تواند احساسات خود را کنترل کند.
همی گویی انالحق همچو حلاج
ستانی از ملایک در شرف باج
هوش مصنوعی: تو در حال بیان حقایق بزرگی هستی، مانند حلاج که روحانیون و فرشتگان را وادار به پرداخت هزینه‌های معنوی و مادی می‌کند.
بنی آدم گروهی بس شریفند
لطیفند و شریفند و ظریفند
هوش مصنوعی: انسان‌ها گروهی بسیار باارزش و باوقار هستند، که دارای صفاتی نیکو و لطیف‌اند.
بنی آدم نباشد هر خسیسی
نباشد چون فرشته هر بلیسی
هوش مصنوعی: بنی آدم، انسان‌ها، نباید مثل هر شخص بی‌ارزش و خسیسی باشند. بلکه باید همچون فرشتگان، معنویت و نیکی را در وجود خود پرورش دهند.

حاشیه ها

1392/07/11 21:10
dj

با سلام.بیت اول رو بررسی کنین فکر کنم به این شکله: چو شیخ از خواهر این اسرار بشنود.در ضمن صفحات گم شده این کتاب اینها هستند: 6-7-8-9-24-25-40-41-68-69 با تشکر..