گنجور

شمارهٔ ۹۱ - کتب الی الشیخ العارف سعدی الشیرازی

نمی‌دانم که چون باشد به معدن زر فرستادن
به دریا قطره آوردن به کان گوهر فرستادن
شبی بی‌فکر این قطعه بگفتم در ثنای تو
ولیکن روزها کردم تأمل در فرستادن
مرا از غایت شوقت نیامد در دل این معنی
که آب پارگین نتوان سوی کوثر فرستادن
مرا آهن در آتش بود از شوقت، ندانستم
که مس از ابلهی باشد به کان زر فرستادن
چو بلبل در فراق گل ازین اندیشه خاموشم
که بانگ زاغ چون شاید به خنیاگر فرستادن
حدیث شعر من گفتن به پیش طبع چون آبت
به آتشگاه زردشت است خاکستر فرستادن
بر آن جوهری بردن چنین شعر آنچنان باشد
که دست افزار جولاهان بر زرگر فرستادن
ضمیرت جام جمشید است و در وی نوشِ جان‌پرور
بر او جرعه‌ای نتوان ازین ساغر فرستادن
سوی فردوس باغی را نزیبد میوه آوردن
سوی طاوس زاغی را نشاید پر فرستادن
بر جمع ملک نتوان به شب قندیل بر کردن
سوی شمع فلک نتوان به روز اختر فرستادن
اگر از سیم و زر باشد ور از دُرّ و گهر باشد
به ابراهیم چون شاید بت آزر فرستادن
ز باغ طبع بی‌بارم ازین غوره که من دارم
اگر حلوا شود نتوان بدان شکر فرستادن
تو کشورگیر آفاقی و شعر تو ترا لشکر
چنین لشکر ترا زیبد به هر کشور فرستادن
مسیح عقل می‌گوید که چون من خرسواری را
به نزد مهدی‌ای چون تو سزد لشکر فرستادن؟
چو چیزی نیست در دستم که حضرت را سزا باشد
ز بهر خدمت پایت بخواهم سر فرستادن
سعادت می‌کند سعیی که با شیرازم اندازد
ولکن خاک را نتوان به گردون بر فرستادن
اگر با یکدگر ما را نیفتد قرب جسمانی
نباشد کم ز پیغامی به یکدیگر فرستادن
سراسر حامل اخلاص ازین سان نکته‌ها دارم
ز سلطان سخن دستور و از چاکر فرستادن
در آن حضرت که چون خاک است زر خشک سلطانی
گدایی را اجازت کن به شعر تر فرستادن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی‌دانم که چون باشد به معدن زر فرستادن
به دریا قطره آوردن به کان گوهر فرستادن
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه است که از جایی باارزش مانند معدن طلا، چیزی را به دریا می‌فرستند و از جایی دیگر مانند کان گوهر، به دیگری چیزی می‌آورند.
شبی بی‌فکر این قطعه بگفتم در ثنای تو
ولیکن روزها کردم تأمل در فرستادن
هوش مصنوعی: یک شبه بدون فکر این اشعار را در مدح تو نوشتم، اما روزها در مورد ارسال آن تأمل کردم.
مرا از غایت شوقت نیامد در دل این معنی
که آب پارگین نتوان سوی کوثر فرستادن
هوش مصنوعی: عشق عمیق و شدت احساسات من به قدری زیاد است که به ذهنم نمی‌رسد که می‌توان آبی پاک و زلال را به سمت کوثر (چشمه‌ی حیات) فرستاد.
مرا آهن در آتش بود از شوقت، ندانستم
که مس از ابلهی باشد به کان زر فرستادن
هوش مصنوعی: آتش عشق باعث شده بود که من احساس کنم دارای قدرتی هستم، اما در واقع نادانی من بود که به جای طلا، مس را به معدن فرستادم.
چو بلبل در فراق گل ازین اندیشه خاموشم
که بانگ زاغ چون شاید به خنیاگر فرستادن
هوش مصنوعی: من مانند بلبل، به خاطر دوری از گل، در اندیشه‌ای خاموش و خاموشم. فکر می‌کنم چگونه می‌توان صدای زاغ را به خواننده‌ای ارسال کرد.
حدیث شعر من گفتن به پیش طبع چون آبت
به آتشگاه زردشت است خاکستر فرستادن
هوش مصنوعی: شعر من را بیان کردن، همانند این است که بخواهم خاکستر را به آتشگاه زردشت بفرستم.
بر آن جوهری بردن چنین شعر آنچنان باشد
که دست افزار جولاهان بر زرگر فرستادن
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که وقتی کسی به یک هنری یا مهارتی می‌پردازد، باید ابزار و وسایلی مناسب برای آن کار را به همراه داشته باشد. در واقع، مانند این است که اگر جواهرات زیبا و باارزشی وجود داشته باشد، نباید آن‌ها را به افرادی که تخصص یا ابزار مناسب برای کار با آن‌ها را ندارند، سپرد، زیرا نتیجه‌ای نخواهد داشت. به طور کلی، این جمله تأکید بر اهمیت تناسب بین مهارت و ابزار مورد استفاده دارد.
ضمیرت جام جمشید است و در وی نوشِ جان‌پرور
بر او جرعه‌ای نتوان ازین ساغر فرستادن
هوش مصنوعی: ذهن تو مانند جام جمشید است و در آن، زندگی‌بخش و خوشگوار وجود دارد؛ اما نمی‌توان با یک جرعه از این شراب، آن را پر کرد.
سوی فردوس باغی را نزیبد میوه آوردن
سوی طاوس زاغی را نشاید پر فرستادن
هوش مصنوعی: هر چیز در جایگاه خود زیبا و مناسب است. نمی‌توان از باغ بهشت میوه برداشت و همچنین پرنده‌ای مانند طاووس را با زاغ مقایسه کرد. هر کدام از این موجودات و چیزها، ویژگی‌ها و ارزش‌های خاص خود را دارند که نباید نادیده گرفته شوند.
بر جمع ملک نتوان به شب قندیل بر کردن
سوی شمع فلک نتوان به روز اختر فرستادن
هوش مصنوعی: در جمع ملک نمی‌توان در شب چراغی برپا کرد و در روز نمی‌توان به آسمان ستاره‌ای فرستاد.
اگر از سیم و زر باشد ور از دُرّ و گهر باشد
به ابراهیم چون شاید بت آزر فرستادن
هوش مصنوعی: اگر چیزی از جنس طلا و نقره یا گوهر و الماس باشد، وقتی به ابراهیم می‌رسد، چگونه می‌توان به او بت آزر داد؟
ز باغ طبع بی‌بارم ازین غوره که من دارم
اگر حلوا شود نتوان بدان شکر فرستادن
هوش مصنوعی: از باغ خلاقیت و ذوق خود بی‌ثمرم، و این میوه‌ درخت وجودم که تلخ و ناچیز است، حتی اگر به شیرینی و حلوا تبدیل شود، نمی‌توانم برای آن شکرگزاری کنم.
تو کشورگیر آفاقی و شعر تو ترا لشکر
چنین لشکر ترا زیبد به هر کشور فرستادن
هوش مصنوعی: تو در هر گوشه از دنیا محبوبی و شعر تو به مانند سپاهی است که شایسته است به هر سرزمینی فرستاده شود.
مسیح عقل می‌گوید که چون من خرسواری را
به نزد مهدی‌ای چون تو سزد لشکر فرستادن؟
هوش مصنوعی: عقل مسیح می‌گوید که فرستادن لشکری به نزد کسی مانند تو، که مهدی است، به هیچ وجه مناسب نیست؛ چرا که تو خود شایسته‌تر از آنی که نیاز به این کار داشته باشی.
چو چیزی نیست در دستم که حضرت را سزا باشد
ز بهر خدمت پایت بخواهم سر فرستادن
هوش مصنوعی: که هیچ چیزی در دستانم نیست که شایسته و مناسب مقام تو باشد، بنابراین برای خدمت به تو، خواهم که سرم را تقدیم کنم.
سعادت می‌کند سعیی که با شیرازم اندازد
ولکن خاک را نتوان به گردون بر فرستادن
هوش مصنوعی: کسی که تلاش می‌کند تا سعادت را به دست بیاورد، ممکن است با شهری مانند شیراز دست و پنجه نرم کند، اما نمی‌تواند خاک را به آسمان بفرستد. این به این معناست که برخی چیزها در طبیعت خودشان محدودیت دارند و نمی‌توان آن‌ها را به تغییرات بزرگ و غیرممکن واداشت.
اگر با یکدگر ما را نیفتد قرب جسمانی
نباشد کم ز پیغامی به یکدیگر فرستادن
هوش مصنوعی: اگر ما نتوانیم به هم نزدیک شویم، ارتباط از راه ارسال پیام، همچنان ارزشمند است و نزدیکی جسمانی کمتر از آن نخواهد بود.
سراسر حامل اخلاص ازین سان نکته‌ها دارم
ز سلطان سخن دستور و از چاکر فرستادن
هوش مصنوعی: من در دل خود پر از صداقت و محبت هستم و نکات زیادی از بزرگ‌ترین سخنوران و از خادمان آنها دارم که می‌توانم منتقل کنم.
در آن حضرت که چون خاک است زر خشک سلطانی
گدایی را اجازت کن به شعر تر فرستادن
هوش مصنوعی: در آن حضور، که مانند خاک، زر خشک سلطنت را دارد، به گدایان اجازه بده تا شعرهای تر و تازه‌ای ارسال کنند.

حاشیه ها

1398/10/19 10:01
مصطفی

این شعر را سیف برای سعدی سروده است، حقا که خیلی خوبه ، به نظر شخصی من سعدی بافاصله بهترین شاعر زبان فارسی هست