شمارهٔ ۷۲
حبذا عرصهٔ ملکی که تویی سلطانش
ملک گردد چو بهشت ار تو شوی رضوانش
در همه مملکت امروز سلیمانی نیست
کآدمی را نبود دردسر از دیوانش
ای که در مملکت قیصر و خاقان شاهی
می کن اندیشه که کو قیصر و کو خاقانش
هر کرا دست تصرف ز تو باشد بر خلق
از وی انصاف طلب ور ندهد بستانش
بینوایی که ورا بر جگر آبی نبود
جهد کن گر ندهی تا نستانی نانش
مهر دنیای دنی در دل خود سخت مگیر
کآزمودند بسی سست بود پیمانش
خانه یی را که ازو همچو تو رفتند بسی
چند از بهر نشستن کنی آبادانش
ملک عقبی متعلق بکسی خواهد بود
که تعلق نکند هیچ بدنیا جانش
حاصل عمر تو وقتست، گرامی دارش
مایهٔ کار تو عمرست، غنیمت دانش
پادشاهی که باندوه رعیت شادست
همچو شادیست بقایی نبود چندانش
با همه حسن نظر کن که چه کوته عمرست
گل که از گریهٔ ابرست لب خندانش
حصن اقبال خود از همت درویشان ساز
چون تو در کشتی نوحی چه غم از طوفانش
آسمان بار شود پشت زمین را چون کوه
گر حمایت نکند همت درویشانش
نقد شعری که عیارش نه چنین است، بدان
که زراندود تکلف بود آن، مستانش
سیف فرغانی از بهر تو همچون سعدی
« مشک دارد نتواند که کند پنهانش »
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حبذا عرصهٔ ملکی که تویی سلطانش
ملک گردد چو بهشت ار تو شوی رضوانش
هوش مصنوعی: خوشا به حال سرزمین و کشوری که تو در آن پادشاهی کنی؛ آنجا بهشتی خواهد شد اگر تو رضایت و خوشنودی آن را داشته باشی.
در همه مملکت امروز سلیمانی نیست
کآدمی را نبود دردسر از دیوانش
هوش مصنوعی: در تمام کشور امروز، سلیمانی وجود ندارد که کسی از مشکلات و دردسرهای دیوان او خلاص باشد.
ای که در مملکت قیصر و خاقان شاهی
می کن اندیشه که کو قیصر و کو خاقانش
هوش مصنوعی: ای کسی که در سرزمین پادشاهان و بزرگان، خود را صاحب سلطنت میدانی، به این فکر کن که حالا کجاست آن پادشاه و کجاست آن بزرگی که روزی سلطنتش بر آنجا حکمفرما بود؟
هر کرا دست تصرف ز تو باشد بر خلق
از وی انصاف طلب ور ندهد بستانش
هوش مصنوعی: هر کسی که قدرت و تسلطی بر دیگران دارد، باید از او انصاف و عدل درخواست کرد، و اگر او چنین خواستهای را نپذیرد، باید از او حق و حقایق را بستاند.
بینوایی که ورا بر جگر آبی نبود
جهد کن گر ندهی تا نستانی نانش
هوش مصنوعی: بیپولی که از او هیچ آرامشی نیست، تلاش کن چون اگر کمک نکنید، از او چیزی نخواهید داشت.
مهر دنیای دنی در دل خود سخت مگیر
کآزمودند بسی سست بود پیمانش
هوش مصنوعی: در دل خود به عشق و محبت دنیای پست و زودگذر وابسته نشو، چرا که بسیاری از افراد امتحان شدهاند و متوجه شدهاند که عهد و پیمانشان سست و ناپایدار است.
خانه یی را که ازو همچو تو رفتند بسی
چند از بهر نشستن کنی آبادانش
هوش مصنوعی: خانهای که بسیاری از مشابههای تو از آن رفتهاند، چقدر باید برای ساختن و آباد کردن آن تلاش کرد.
ملک عقبی متعلق بکسی خواهد بود
که تعلق نکند هیچ بدنیا جانش
هوش مصنوعی: ملک و بهشت و نعمتهای آخرت برای کسی خواهد بود که به هیچ چیز دنیوی وابسته نباشد و دلش به دنیا نچسبد.
حاصل عمر تو وقتست، گرامی دارش
مایهٔ کار تو عمرست، غنیمت دانش
هوش مصنوعی: زمانی که در دست داری، ارزشمند است و باید قدر آن را بدانید. آنچه برای فعالیتها و تلاشهایت به کار میگیری، عمر توست و باید از آن به بهترین شکل استفاده کنی. همچنین علم و دانش چیزی است که باید به عنوان یک نعمت مغتنم بشماری.
پادشاهی که باندوه رعیت شادست
همچو شادیست بقایی نبود چندانش
هوش مصنوعی: پادشاهی که از درد و ناراحتی مردمش خوشحال باشد، نمیتواند مدت زیادی بر سر قدرت بماند.
با همه حسن نظر کن که چه کوته عمرست
گل که از گریهٔ ابرست لب خندانش
هوش مصنوعی: به همه زیباییها توجه کن، زیرا عمر گل که با باران میروید بسیار کوتاه است و لبخند آن نیز تحت تأثیر اشک ابرهاست.
حصن اقبال خود از همت درویشان ساز
چون تو در کشتی نوحی چه غم از طوفانش
هوش مصنوعی: برجستگی و موفقیت خود را از تلاش و اراده درویشان به دست آور، زیرا همانطور که تو در کشتی نوح سوار هستی، نگران طوفان و مشکلات نباش.
آسمان بار شود پشت زمین را چون کوه
گر حمایت نکند همت درویشانش
هوش مصنوعی: اگر آسمان بر زمین باران نبارد و زمین را مانند کوهی حمایت نکند، تلاش و همت افراد نیازمند به هیچ نتیجهای نخواهد رسید.
نقد شعری که عیارش نه چنین است، بدان
که زراندود تکلف بود آن، مستانش
هوش مصنوعی: شعری که از نظر کیفیت در سطحی پایینتر از این باشد، بدان که فقط یک نوع تظاهر و ظاهرسازی است و به هیچ وجه ارزش واقعی ندارد.
سیف فرغانی از بهر تو همچون سعدی
« مشک دارد نتواند که کند پنهانش »
هوش مصنوعی: سیف فرغانی به عشق تو مانند سعدی میگوید که بوی خوش مشک را نمیتوان پنهان کرد.