شمارهٔ ۶۴
ای پسر از مردم زمانه حذر گیر
بگذر ازین کوی و خانه جای دگر گیر
در تو نظرهای خلق تیر عدو دان
تیغ بیفگن برای دفع سپر گیر
چون تو ندانی طریق غوص درین بحر
حشو صدف ممتلی بدر و گهر گیر
چون تو نه آنی که ره بری بمعانی
جمله جهان نیکوان خوب صور گیر
گر بجهد آتشی ز زند عنایت
سوختهٔ دل بپیش او برو در گیر
یار اگرت از نگین خویش کند مهر
نام ازو همچو شمع و مهر چو زر گیر
پای بنه برفراز چرخ و چو خورشید
جملهٔ آفاق را بزیر نظر گیر
باز دلت چون بدام عشق در افتاد
خیل ملک را چو مرغ سوخته پر گیر
مرغ سعادت بشام چون بگرفتی
دام تضرع بنه بوقت سحر گیر
جان شریف تو مغز دانهٔ نفس است
سنگ بزن مغز را ز دانه بدر گیر
چون سر تو زیر دست راهبری نیست
جملهٔ اعضای خویش پای سفر گیر
بگذر ازین پستی از بلندی همت
وین همه بالا و شیب زیر و زبر گیر
صدق ابوبکر را علم کن و با خود
تیغ علی وار زن جهان چو عمر گیر
سیف برو جان بباز و نصرت دل کن
دامن معشوق را بدست ظفر گیر
عیب عملهای خویشتن چو ببینی
بحر دلت را چو علم کان هنر گیر
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پسر از مردم زمانه حذر گیر
بگذر ازین کوی و خانه جای دگر گیر
هوش مصنوعی: ای پسر، از انسانهای زمان خود احتیاط کن و از این محله و خانه عبور کن و به جای دیگری برو.
در تو نظرهای خلق تیر عدو دان
تیغ بیفگن برای دفع سپر گیر
هوش مصنوعی: در تو، نگاههای مردم مانند تیر دشمن است، بنابراین باید چاقو را بهدست بگیری و برای دفع آن، سپر آماده داشته باشی.
چون تو ندانی طریق غوص درین بحر
حشو صدف ممتلی بدر و گهر گیر
هوش مصنوعی: اگر تو راه شیرجه زدن در این دریای پر از حرفهای بیمحتوا را نمیدانی، بهتر است که به جستجوی واقعیات و حقیقتها نروی و خودت را در زرق و برق بیارزشها گرفتار نکنی.
چون تو نه آنی که ره بری بمعانی
جمله جهان نیکوان خوب صور گیر
هوش مصنوعی: اگر تو آن شخص مورد نظر نیستی که بتوانی به درستی به تفسیر و معناهای عمیق زندگی و جهان بپردازی، بهتر است خود را به زیباییهای این جهان بس-pذاری.
گر بجهد آتشی ز زند عنایت
سوختهٔ دل بپیش او برو در گیر
هوش مصنوعی: اگر آتش ناشی از لطف الهی برافروخته شود، تو که دل شکستهای، باید به پیش او بروی و خود را در آغوش او بیاندازی.
یار اگرت از نگین خویش کند مهر
نام ازو همچو شمع و مهر چو زر گیر
هوش مصنوعی: اگر محبوب تو، از انگشتری که دارد، محبتش را نشان دهد، تو هم مانند شمع و خورشید، محبت و زیبایی او را با تمام وجود بپذیر.
پای بنه برفراز چرخ و چو خورشید
جملهٔ آفاق را بزیر نظر گیر
هوش مصنوعی: پاهایت را بر فراز آسمان بگذار و مانند خورشید، تمام جهان را زیر نظر داشته باش.
باز دلت چون بدام عشق در افتاد
خیل ملک را چو مرغ سوخته پر گیر
هوش مصنوعی: وقتی دل تو در دام عشق گرفتار شد، مانند مرغی که پرهایش سوخته، نمیتوانی از دست آن رهایی پیدا کنی.
مرغ سعادت بشام چون بگرفتی
دام تضرع بنه بوقت سحر گیر
هوش مصنوعی: وقتی که فرصت خوشبختی را به دست آوردی، باید با دعا و خلوص نیت در ساعات سحر به سوی آن تلاش کنی.
جان شریف تو مغز دانهٔ نفس است
سنگ بزن مغز را ز دانه بدر گیر
هوش مصنوعی: وجود با ارزش تو همانند مغز دانهای است که در درون خود حیات و معنا دارد. باید با تلاش و کوشش، موانع را از پیش رو برداری و به جوهره ی وجودت دست یابی.
چون سر تو زیر دست راهبری نیست
جملهٔ اعضای خویش پای سفر گیر
هوش مصنوعی: زمانی که سر تو تحت کنترل یک راهنما نیست، باید همه اعضای خود را برای شروع سفر آماده کنی.
بگذر ازین پستی از بلندی همت
وین همه بالا و شیب زیر و زبر گیر
هوش مصنوعی: از این مشکلات و سختیها بگذر و به بلندیهای جوهر و نیتت توجه کن. همه چیز در این دنیا بالا و پایین دارد، پس این تند و کندیها را در نظر بگیر و تلاش کن.
صدق ابوبکر را علم کن و با خود
تیغ علی وار زن جهان چو عمر گیر
هوش مصنوعی: صداقت ابوبکر را در دل خود پرورش ده و همچون علی با قاطعیت عمل کن، تا بتوانی مانند عمر بر جهان تسلط یابی.
سیف برو جان بباز و نصرت دل کن
دامن معشوق را بدست ظفر گیر
هوش مصنوعی: ای سیف، رو و جانت را فدای عشق کن و دل معلقت را به آرامش برسان. دامن معشوق را به دست پیروزی بگیر.
عیب عملهای خویشتن چو ببینی
بحر دلت را چو علم کان هنر گیر
هوش مصنوعی: اگر در اعمال خود نقصی را ببینی، باید بدانکه دل تو مانند دریای بزرگ است و هنر و دانش را در آن بیابید.