گنجور

شمارهٔ ۶۲ - فی التوحید الباری تعالی

دانستم از صفات که ذاتت منزهست
از شرکت مشابه و از شبهت نظیر
در دست من که قاصرم از شکر نعمتت
ذکر تو می کند بزبان قلم صریر
هرچند غافلم ز تو لکن ز ذکر تو
در و کر سینه مرغ دلم می زند صفیر
اندر هوای وصف تو پرواز خواست کرد
از پر خویش طایر اندیشه خورد تیر
منظومه ثنای تو تألیف می کنم
باشد که نافع آیدم این نظم دل پذیر
تو هادیی، بفضلت تنبیه کن مرا
تا از هدایه تو شوم جامع کبیر
کس را سزای ذات تو مدحی نداد دست
گر بنده حق آن نگزارد بر او مگیر
گر کس حق ثنای تو هرگز گزاردی
لا احصی از چه گفتی پیغمبر بشیر
در آرزوی فقر بسی بود جان من
عشق از رواق غیب ندا کرد کای فقیر
رو ترک سر بگیر و ازین حبیب سر برآر
رو ترک زر بگو وا زین سکه نام گیر
گر زندگی خواهی چو شهیدان پس از حیات
بر بستر مجاهده پیش از اجل بمیر
ای جان بنفس مرده شو و از فنا مترس
وی دل بعشق زنده شو و تا ابد ممیر
روزی که حکمت از پی تحقیق وعدها
تغییر کاینات بفرماید ای قدیر
گهواره زمین چو بجنبد بامر تو
گردد در آن زمان ز فزع شیرخواره پیر
با اهل رحمت تو برانگیز بنده را
کان قوم خورده اند ز پستان فضل شیر
من جمع کرده هیزم افعال بد بسی
وآنگه گذر بر آتش قهر تو ناگزیر
از بهر صید ماهی عفو تو در دعا
از دست دام دارم و از چشم آبگیر
نومید نیستم ز در رحمتت که هست
کشت امید تشنه و ابر کرم مطیر
تو عالمی که حاصل ایام عمر من
جرمی است، رحمتم کن و؛ عذریست، درپذیر
فردا که هیچ حکم نباشد بدست کس
ای دستگیر جمله مرا نیز دست گیر
ای پادشاه عالم، ای عالم خبیر
یک وصف تست قدرت و یک اسم تو قدیر
فضل تو بر تواتر و فیض تو بر دوام
حکم تو بی منازع و ملک تو بی وزیر
بر چهره کواکب از صنع تست نور
بر گردن طبایع از حکم تست نیر
چون آفتاب بر دل هر ذره روشن است
کز زیت فیض تست چراغ قمر منیر
از آفتاب قدرت تو سایه پرتویست
کورست آنکه می نگرد ذره را حقیر
از طشت آبگون فلک بر مثال برق
در روز ابر شعله زند آتش اثیر
با امر نافذ تو چو سلطان آفتاب
نبود عجب که ذره ز گردون کند سریر
برخوان نان جود تو عالم بود طفیل
بهر تنور صنع تو آدم بود خمیر
در پیش صولجان قضای تو همچو گوی
میدان بسر همی سپرد چرخ مستدیر
علم ترا خبر که ز بهر چه منزویست
خلوت نشین فکر بیغوله ضمیر
اجزای کاینات همه ذاکر تواند
این گویدت که مولی، وآن گویدت نصیر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانستم از صفات که ذاتت منزهست
از شرکت مشابه و از شبهت نظیر
هوش مصنوعی: من از ویژگی‌ها فهمیدم که وجود تو پاک و خالی از هرگونه شراکت و مشابهت است.
در دست من که قاصرم از شکر نعمتت
ذکر تو می کند بزبان قلم صریر
هوش مصنوعی: در دست من که توانایی کمی دارم، شکرگزاری نعمت‌های تو را به زبان قلم خود بیان می‌کنم و این کار را با صدای نرم و لطیفی انجام می‌دهم.
هرچند غافلم ز تو لکن ز ذکر تو
در و کر سینه مرغ دلم می زند صفیر
هوش مصنوعی: هرچند که من از تو غافل شده‌ام، اما یاد تو در قلب من همچنان درد و شوقی را به وجود می‌آورد که مانند صدای سوتی از دل پرنده‌ای در سینه‌ام به گوش می‌رسد.
اندر هوای وصف تو پرواز خواست کرد
از پر خویش طایر اندیشه خورد تیر
هوش مصنوعی: در هوای تو، پرنده‌ی فکر من به پرواز درآمد، اما از تیر افکار خود آسیب دید.
منظومه ثنای تو تألیف می کنم
باشد که نافع آیدم این نظم دل پذیر
هوش مصنوعی: من در حالی که درباره تو شعر می‌نویسم، امیدوارم این اشعار دل‌نشین برای دیگران سودمند باشد.
تو هادیی، بفضلت تنبیه کن مرا
تا از هدایه تو شوم جامع کبیر
هوش مصنوعی: تو رهنما هستی، پس با لطف و کرمت من را آگاه کن تا از هدایت تو به مقام بلند و وسیع دست یابم.
کس را سزای ذات تو مدحی نداد دست
گر بنده حق آن نگزارد بر او مگیر
هوش مصنوعی: هیچ کس را شایسته‌ی ستایش ذات تو پیدا نکردند، پس اگر بنده‌ی حقی وجود داشته باشد، او را بر خودت نگیر.
گر کس حق ثنای تو هرگز گزاردی
لا احصی از چه گفتی پیغمبر بشیر
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد نشانه‌های تو را ستایش کند، نمی‌تواند به درستی از توصیف‌هایی که پیامبر بشارت‌دهنده از تو کرده است، چیزی بگوید.
در آرزوی فقر بسی بود جان من
عشق از رواق غیب ندا کرد کای فقیر
هوش مصنوعی: جان من بارها خواسته است که فقر را تجربه کند، اما عشق از دنیای غیر ملموس به من ندا داده است که ای فقیر!
رو ترک سر بگیر و ازین حبیب سر برآر
رو ترک زر بگو وا زین سکه نام گیر
هوش مصنوعی: سر خود را بر روی ترک (سکوی) عشق بگذار و از این محبت فاصله بگیر. به جای توجه به زر و و پول، نامی نیکو از خود بر جای بگذار.
گر زندگی خواهی چو شهیدان پس از حیات
بر بستر مجاهده پیش از اجل بمیر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زندگی‌ای چون شهیدان داشته باشی، پس قبل از اینکه مرگ به سراغت بیاید، باید با تلاش و مجاهدت زندگی کنی و در واقع در راه هدف‌هایت جانفشانی کنی.
ای جان بنفس مرده شو و از فنا مترس
وی دل بعشق زنده شو و تا ابد ممیر
هوش مصنوعی: ای جان، هرگز نترس و از فنا و نابودی نگران نباش. با عشق زندگی کن و دلت را زنده نگه‌دار تا همیشه در زندگی بمانی.
روزی که حکمت از پی تحقیق وعدها
تغییر کاینات بفرماید ای قدیر
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که حقیقت و حکمت، به دنبال بررسی و جستجو، شکل و ماهیت جهان را تغییر خواهند داد، ای تو توانا.
گهواره زمین چو بجنبد بامر تو
گردد در آن زمان ز فزع شیرخواره پیر
هوش مصنوعی: اگر زمین به دست تو به جنبش درآید، در آن لحظه، کودک شیرخواره به خاطر ترس پیری خواهد شد.
با اهل رحمت تو برانگیز بنده را
کان قوم خورده اند ز پستان فضل شیر
هوش مصنوعی: با اهل رحمت ارتباط برقرار کن و بنده‌ات را هدایت کن، زیرا این مردم از لطف و فضل الهی بهره‌مند شده‌اند و از شیر محبت او سیراب شده‌اند.
من جمع کرده هیزم افعال بد بسی
وآنگه گذر بر آتش قهر تو ناگزیر
هوش مصنوعی: من کارهای بد زیادی انجام داده‌ام و حالا ناچارم که عواقب آن‌ها را بپردازم، چون به سوختن در آتش خشم تو دچار می‌شوم.
از بهر صید ماهی عفو تو در دعا
از دست دام دارم و از چشم آبگیر
هوش مصنوعی: برای شکار ماهی، دعا و بخشش تو را می‌طلبم و از دامن صفای چشمه‌ها بهره‌مند می‌شوم.
نومید نیستم ز در رحمتت که هست
کشت امید تشنه و ابر کرم مطیر
هوش مصنوعی: من از رحمت تو ناامید نیستم، زیرا امیدم به مانند زراعتی است که نیاز به بارش دارد و مهربانی تو مانند ابری است که نمی‌گذارد این زراعت خشک شود.
تو عالمی که حاصل ایام عمر من
جرمی است، رحمتم کن و؛ عذریست، درپذیر
هوش مصنوعی: من در زندگی‌ام به حدی گناه کرده‌ام که همه‌اش در مقابل عمرم ناچیز است. پس خواهش می‌کنم به من رحم کن و عذر مرا بپذیر.
فردا که هیچ حکم نباشد بدست کس
ای دستگیر جمله مرا نیز دست گیر
هوش مصنوعی: در فردا که هیچ قدرت و حکمی در دست کسی نیست، ای مهربان، همه را کمک کن و به من نیز یاری برسان.
ای پادشاه عالم، ای عالم خبیر
یک وصف تست قدرت و یک اسم تو قدیر
هوش مصنوعی: ای فرمانروای جهانی، ای دانای آگاه، تو دارای وصفی هستی که نمایانگر قدرتت است و نامی که بر تو نهاده‌اند، قدیر می‌باشد.
فضل تو بر تواتر و فیض تو بر دوام
حکم تو بی منازع و ملک تو بی وزیر
هوش مصنوعی: نعمت و رحمت تو به صورت پیوسته و مداوم وجود دارد، و قدرت تو بدون چالش و رقیب است، و پادشاهی تو نیازی به کسی برای مشورت و کمک ندارد.
بر چهره کواکب از صنع تست نور
بر گردن طبایع از حکم تست نیر
هوش مصنوعی: بر چهره ستاره‌ها نشانه‌های آثار تو نمایان است و روشنایی‌ای که بر دل طبیعت می‌تابد، نتیجه‌ای از اراده و فرمان توست.
چون آفتاب بر دل هر ذره روشن است
کز زیت فیض تست چراغ قمر منیر
هوش مصنوعی: به مانند آفتاب که بر دل هر ذره نور افشانی می‌کند، از نور و فیض توست که چراغ ماه نیز درخشان و روشن است.
از آفتاب قدرت تو سایه پرتویست
کورست آنکه می نگرد ذره را حقیر
هوش مصنوعی: قدرت تو همچون آفتاب است که سایه‌ای از نور را می‌افکند. کسی که تنها بر ذره‌های کوچک تمرکز کند، نمی‌تواند عظمت و شکوه آن را ببیند و درک کند.
از طشت آبگون فلک بر مثال برق
در روز ابر شعله زند آتش اثیر
هوش مصنوعی: آسمان مانند ظرفی از آب درخشان است که در روز ابری، همچون برق، شعله‌های آتش را به نمایش می‌گذارد.
با امر نافذ تو چو سلطان آفتاب
نبود عجب که ذره ز گردون کند سریر
هوش مصنوعی: با فرمان قدرتمند تو، چون خورشید سلطنت می‌کند، جای تعجب نیست که ذره‌ای از آسمان بر جایگاه تو تکیه می‌زند.
برخوان نان جود تو عالم بود طفیل
بهر تنور صنع تو آدم بود خمیر
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت و نعمت‌های خداوند اشاره دارد. نان و روزی که نصیب انسان‌ها می‌شود، نشانه‌ای از بخشش و generosity خداوند است. همچنین، شیرینی و لذت زندگی را که به واسطه‌ی آفرینش و زیبایی‌های وجود انسان‌ها ارائه شده، مورد تحسین قرار می‌دهد. در واقع، تمام زیبایی‌ها و امکاناتی که به انسان‌ها داده شده، به لطف و برکت خداوند است و به نوعی بیانگر ارتباط عمیق بین مخلوقات و خالقشان است.
در پیش صولجان قضای تو همچو گوی
میدان بسر همی سپرد چرخ مستدیر
هوش مصنوعی: در برابر اراده و سرنوشت تو، مانند توپ در میدان، تماماً در چرخش از دست می‌روم.
علم ترا خبر که ز بهر چه منزویست
خلوت نشین فکر بیغوله ضمیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که علم و دانش به تو می‌گویند که چرا فردی که در تنهایی به تفکر مشغول است، به دور از مردم و در محیطی بسته زندگی می‌کند. به عبارتی، این شخص به جستجوی حقیقت و عمق افکار خود پرداخته و ارتباطش با دنیای بیرون را قطع کرده است.
اجزای کاینات همه ذاکر تواند
این گویدت که مولی، وآن گویدت نصیر
هوش مصنوعی: تمام اجزای جهان به یاد خدا مشغولند. یکی از آن‌ها می‌گوید که او مولای ماست و دیگری می‌گوید که او یاور و مددکار ماست.

حاشیه ها

1394/10/27 06:12
جمال

مصرع "گر زندگی خواهی چو شهیدان پس از حیات " ایراد وزنی دارد و در این صفحه اینگونه ضبط شده که " گر زندگی خوهی ... " که به نظر درست می آید سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات (گزیدهٔ ناقص) » شمارهٔ ۲۸ - فی التوحید الباری تعالی/