گنجور

شمارهٔ ۴۵

نگارا کار عشق از من نیاید
ز بلبل جز سخن گفتن نیاید
خرد اسرار عشقت فهم نکند
ز نابینا گهر سفتن نیاید
ننالد بهر تو جز زنده جانی
ز مرده دل چنین شیون نیاید
نباشد عشق کار مرد دنیا
ملک در حکم آهرمن نیاید
که از عقد ثریا دانه خوردن
ز گنجشکان این خرمن نیاید
دل عاشق بکس پیوند نکند
ز مردم مریم آبستن نیاید
که اینجا زآستان خویش عنقا
ز بهر خوردن ارزن نیاید
ایا مسکین مکن دعوی این کار
که هرگز کار مرد از زن نیاید
ز سوز عشق بگدازد تن مرد
از آتش هیمه پروردن نیاید
محبت کار چون تو کوردل نیست
سرشک از چشم پرویزن نیاید
چو دستار ریاست بر سر تست
ترا این طوق در گردن نیاید
دل ناپاک و نور عشق؟ هیهات
سریر شاه در گلخن نیاید
چمن آرامگاه عندلیب است
کلاغ بیشه در گلشن نیاید
تو شمعی از طلب در خانه برکن
گرت مهتاب در روزن نیاید
خلاف نفس کردن کار تو نیست
که از خر بنده خر کشتن نیاید
برو از دست محنت کوب می خور
که این دولت بنان خوردن نیاید
کجا در چشم مردم باشدش جای
چو سنگ سرمه در هاون نیاید
گر آیینه شوی بی صیقل عشق
دل تاریک تو روشن نیاید
نگردد چشم روشن تا بیعقوب
ز یوسف بوی پیراهن نیاید
دل سخت تو چون مردار سنگست
چنان جوهر ازین معدن نیاید
ترا باید چو من معلوم باشد
که این کار از تو و از من نیاید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارا کار عشق از من نیاید
ز بلبل جز سخن گفتن نیاید
هوش مصنوعی: ای محبوب، من در زمینه عشق توانایی ندارم و فقط بلبل می‌تواند در این مورد سخن بگوید.
خرد اسرار عشقت فهم نکند
ز نابینا گهر سفتن نیاید
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه قدرت درک عمق عشق تو را ندارند، مانند فردی که نابینا است و نمی‌تواند دُر گرانبهایی را پیدا کند.
ننالد بهر تو جز زنده جانی
ز مرده دل چنین شیون نیاید
هوش مصنوعی: فقط کسی که زنده و پرشور باشد، برای تو ناله و شیون می‌کند، زیرا از دل مرده فقط صدای خاموشی می‌آید.
نباشد عشق کار مرد دنیا
ملک در حکم آهرمن نیاید
هوش مصنوعی: اگر عشق در زندگی مردان دنیا نباشد، چون سلطنتی از شر و بدی بر آنها حاکم خواهد شد.
که از عقد ثریا دانه خوردن
ز گنجشکان این خرمن نیاید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از یک موقعیت یا شرایط برجسته و خاص، انتظار نمی‌رود که نتایج ناچیز و بی‌ارزشی حاصل شود. در واقع، اگر چیزی در سطح عالی و برجسته قرار داشته باشد، نمی‌توان انتظار داشت که نتایجی اندک و کوچک از آن به دست آید.
دل عاشق بکس پیوند نکند
ز مردم مریم آبستن نیاید
هوش مصنوعی: دل عاشق هیچ‌گاه به کسی وابسته نمی‌شود، مانند اینکه مریم که حامله بود، فرزندی به دنیا نیاورد.
که اینجا زآستان خویش عنقا
ز بهر خوردن ارزن نیاید
هوش مصنوعی: در اینجا، مرغی نادر و افسانه‌ای با نام عنقا برای خوردن ارزن از دروازه خود نمی‌آید.
ایا مسکین مکن دعوی این کار
که هرگز کار مرد از زن نیاید
هوش مصنوعی: ای مسکین، از این کار ادعایی نکن که هرگز از زن چیزی برنمی‌آید.
ز سوز عشق بگدازد تن مرد
از آتش هیمه پروردن نیاید
هوش مصنوعی: از آتش عشق، وجود انسان چنان می‌سوزد که نمی‌تواند از دشواری‌های زندگی و شرایط سخت به راحتی عبور کند.
محبت کار چون تو کوردل نیست
سرشک از چشم پرویزن نیاید
هوش مصنوعی: عشق و محبت کار آدم‌های بی‌خبر و نادان نیست؛ اشک از چشمان انسان‌های رنج کشیده و دل‌شکسته نمی‌ریزد.
چو دستار ریاست بر سر تست
ترا این طوق در گردن نیاید
هوش مصنوعی: وقتی که تو بر روی سر خود نشانه‌های رهبری و ریاست داری، این زنجیر یا محدودیت در گردن تو مناسب نیست.
دل ناپاک و نور عشق؟ هیهات
سریر شاه در گلخن نیاید
هوش مصنوعی: دل آلوده و عشق پاک هرگز در کنار هم قرار نمی‌گیرند. چگونه ممکن است تخت شاهی در میان کثیفی و گل و لای قرار بگیرد؟
چمن آرامگاه عندلیب است
کلاغ بیشه در گلشن نیاید
هوش مصنوعی: چمن محل آرامش و استراحت بلبل است و کلاغی که در جنگل زندگی می‌کند، به این باغ زیبا راهی ندارد.
تو شمعی از طلب در خانه برکن
گرت مهتاب در روزن نیاید
هوش مصنوعی: اگر تو چیزی را که می‌خواهی با جدیت و اشتیاق طلب کنی، به مانند شمعی در خانه خود روشن باش، حتی اگر نور مهتاب به داخل نتابد.
خلاف نفس کردن کار تو نیست
که از خر بنده خر کشتن نیاید
هوش مصنوعی: این کار تو نیست که برخلاف خواسته نفست عمل کنی، زیرا از فردی که در قید و بند خوشبختی نیست، نمی‌توان انتظار کارهای درست و عاقلانه داشت.
برو از دست محنت کوب می خور
که این دولت بنان خوردن نیاید
هوش مصنوعی: از مشکلات و سختی‌ها فاصله بگیر و به دنبال خوشی‌ها و لذت‌های زندگی برو، چرا که این نوع خوشبختی و موفقیت برای کسانی که دچار رنج و عذاب هستند، ممکن نیست.
کجا در چشم مردم باشدش جای
چو سنگ سرمه در هاون نیاید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که جایگاه یک فرد در نظر مردم به گونه‌ای است که نمی‌توان آن را با چیزهای بی‌ارزش مقایسه کرد. مانند این که سنگ سرمه در هاون نمی‌تواند جایی داشته باشد، نشان می‌دهد که برخی از افراد هرگز به ارزش و اهمیت واقعی خود دست نمی‌یابند و در نظر دیگران جایگاه مناسبی ندارند.
گر آیینه شوی بی صیقل عشق
دل تاریک تو روشن نیاید
هوش مصنوعی: اگر به آیینه تبدیل شوی و عشق را نچشی، دل تاریکت هرگز روشن نخواهد شد.
نگردد چشم روشن تا بیعقوب
ز یوسف بوی پیراهن نیاید
هوش مصنوعی: چشم بیدار و روشنی نمی‌تواند به سوی یعقوب برود، مگر اینکه بوی پیراهن یوسف به مشامش برسد.
دل سخت تو چون مردار سنگست
چنان جوهر ازین معدن نیاید
هوش مصنوعی: دل سخت تو مانند سنگ مرده است، پس از این معدن چیزی باارزش بیرون نخواهد آمد.
ترا باید چو من معلوم باشد
که این کار از تو و از من نیاید
هوش مصنوعی: تو باید به خوبی درک کنی که این کار نه از تو برمی‌آید و نه از من.