گنجور

شمارهٔ ۴۱

حسن هرجا که در جهان برود
عشق در پی چو بی‌دلان برود
حسن هرجا به دل‌ستانی رفت
عشق بر کف نهاده جان برود
حسن لیلی‌صفت چو حکمی کرد
عشق مجنون سلب بر آن برود
در پی حسن دلربا هر روز
عشق بی‌بال جان‌فشان برود
گر تو شرح کتاب حسن کنی
مهر و مه چون ورق در آن برود
هرچه در مکتب خبر علم است
جمله بر تختهٔ عیان برود
نقطهٔ عشق اگر پذیرد بسط
بت به مسجد فغان‌کنان برود
عشق خورشید و بود ما سایه است
هرکجا این بیاید آن برود
سر عشقم چو بر زبان آمد
گر بگویم مرا زبان برود
ره نورد بیان چو سر بکشد
ترسم از دست من عنان برود
به سخن گفتم از دل تنگم
انده حسن دل‌ستان برود
بر من این داغ از آتش عشقست
که به آب از من این نشان برود
دل که فرمانش بر جهان برود
کرد حکمی که جان بر آن برود
گرد میدان انفس و آفاق
همچو گویی به سر دوان برود
از نشان‌های او دلست آگاه
هرکجا دل دهد نشان برود
طالب دوست در پی رنگی
راست چون سگ به بوی نان برود
مرکب شوق را چو بستی نعل
برکند میخ و آنچنان برود
که تو {تا} از مکان شوی بیرون
او به سرحد لامکان برود
بر براق طلب چو بنشینی
با تو مطلوب هم‌عنان برود
از زمین خودی چو برخیزی
در رکاب تو آسمان برود
آن زمان در کنار وصل آیی
که تویی تو از میان برود
آفتابی که عرش ذرهٔ اوست
در دل تنگت آن زمان برود
این ره کعبه نیست کاندر وی
کس بیاری کاروان برود
مرد با زاد ناتوانی خویش
تا به جایی که می‌توان برود
هرکه در سر هوای او دارد
پایش ار بشکنی به جان برود
طلبی می‌کند و گر نرسد
مقبل آن کس که اندر آن برود
پای اگر زآستان درون بنهد
همچنین سر بر آستان برود
هم درین درد جان به دوست دهد
هم درین کار از جهان برود
مرد این ره ز چشم نامحرم
روی پوشیده چون زنان برود
سیف فرغانی آن رود این راه
کآشکار آید و نهان برود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن هرجا که در جهان برود
عشق در پی چو بی‌دلان برود
هوش مصنوعی: جمال و زیبایی هر جا که برود، عشق همواره دنبالش است، درست مانند افرادی که بی‌خبر و بی‌قرار در جستجوی آن هستند.
حسن هرجا به دل‌ستانی رفت
عشق بر کف نهاده جان برود
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و خوش‌رویی ظاهر شود، عشق به همراه دارد و جان انسان به خاطر آن در خطر می‌افتد.
حسن لیلی‌صفت چو حکمی کرد
عشق مجنون سلب بر آن برود
هوش مصنوعی: وقتی عشق به زیبایی لیلی فرمانی صادر کند، مجنون تمام وجودش را به دنبال آن می‌سپارد.
در پی حسن دلربا هر روز
عشق بی‌بال جان‌فشان برود
هوش مصنوعی: هر روز به دنبال زیبایی دلربا، عشق بی‌پر و بال من با شور و شوق می‌خروشد و جانم را فدای او می‌کند.
گر تو شرح کتاب حسن کنی
مهر و مه چون ورق در آن برود
هوش مصنوعی: اگر تو به زیبایی‌های این کتاب بپردازی، مانند این خواهد بود که خورشید و ماه در آن ورق بزنند.
هرچه در مکتب خبر علم است
جمله بر تختهٔ عیان برود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زمینهٔ دانش و آگاهی وجود دارد، به وضوح و روشنی بیان می‌شود.
نقطهٔ عشق اگر پذیرد بسط
بت به مسجد فغان‌کنان برود
هوش مصنوعی: اگر نقطهٔ عشق، گسترش بت را به مسجد بپذیرد، با فغان و ناله به سوی جاهای دیگر خواهد رفت.
عشق خورشید و بود ما سایه است
هرکجا این بیاید آن برود
هوش مصنوعی: عشق مانند خورشیدی است که ما همچون سایه‌ای به دنبالش هستیم. هر جا که عشق بیاید، ما به او نزدیک می‌شویم و سایه‌اش را دنبال می‌کنیم، اما در جایی که عشق نباشد، ما دور می‌شویم.
سر عشقم چو بر زبان آمد
گر بگویم مرا زبان برود
هوش مصنوعی: وقتی عشق من بر زبانم می‌آید، اگر بخواهم بگویم، شاید زبانم بند بیاید.
ره نورد بیان چو سر بکشد
ترسم از دست من عنان برود
هوش مصنوعی: اگر کسی که در سفر با کلام است، سر خود را بالا بیاورد، ترسناک است که ممکن است کنترل خود را از دست بدهد.
به سخن گفتم از دل تنگم
انده حسن دل‌ستان برود
هوش مصنوعی: به زبان ساده می‌توان گفت: به زبان آوردم که اندوه و ناراحتی‌ام از جدایی محبوب، به دل تنگم فشار می‌آورد و مرا آزار می‌دهد.
بر من این داغ از آتش عشقست
که به آب از من این نشان برود
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که احساسات عمیق و دردناک من ناشی از عشق است و به گونه‌ای است که حتی آب هم نمی‌تواند نشانه‌ای از این عشق را از من بگیرد. عشق به قدری در وجود من ریشه دوانده که آثار آن به سادگی محو نمی‌شود.
دل که فرمانش بر جهان برود
کرد حکمی که جان بر آن برود
هوش مصنوعی: دل وقتی که بر دنیا فرمانروایی کند، حکمی صادر می‌کند که جان انسان بر اساس آن عمل کند.
گرد میدان انفس و آفاق
همچو گویی به سر دوان برود
هوش مصنوعی: به دور میدان‌های هستی و جهان، گویی کسی در حال دویدن است.
از نشان‌های او دلست آگاه
هرکجا دل دهد نشان برود
هوش مصنوعی: هرجا که دل به چیزی نشان دهد، آنجا نشانه‌ای از او خواهی یافت و از نشانه‌های او باخبر خواهی شد.
طالب دوست در پی رنگی
راست چون سگ به بوی نان برود
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال دوست است، مانند سگی که به بوی نان می‌رود، به دنبال نشانه‌ای از عشق و دوستی می‌گردد.
مرکب شوق را چو بستی نعل
برکند میخ و آنچنان برود
هوش مصنوعی: وقتی شوق را به حرکت درآوری، مثل اینکه نعل را بر اسب بسته باشی، میخ‌ها را می‌کند و به سرعت پیش می‌رود.
که تو {تا} از مکان شوی بیرون
او به سرحد لامکان برود
هوش مصنوعی: وقتی که تو از دنیا و محدودیت‌های آن رها شوی، او به مرتبه‌ای از وجود می‌رسد که فراتر از هر مکان و زمانی است.
بر براق طلب چو بنشینی
با تو مطلوب هم‌عنان برود
هوش مصنوعی: زمانی که بر مرکب خواسته‌هایت نشسته‌ای، مقصودت همواره در کنار تو خواهد بود.
از زمین خودی چو برخیزی
در رکاب تو آسمان برود
هوش مصنوعی: وقتی از جایگاه و ویژگی‌های خود آگاه شوی و حرکت کنی، آسمان به نفع تو تغییر خواهد کرد.
آن زمان در کنار وصل آیی
که تویی تو از میان برود
هوش مصنوعی: زمانی که تو به وصال و نزدیکی بیایی، دیگر آنچه که میان ماست و مانع است، از بین خواهد رفت.
آفتابی که عرش ذرهٔ اوست
در دل تنگت آن زمان برود
هوش مصنوعی: خورشیدی که هستی‌اش در آسمان قرار دارد، زمانی که به دل تنگ تو راه پیدا کند، به آنجا خواهد رفت.
این ره کعبه نیست کاندر وی
کس بیاری کاروان برود
هوش مصنوعی: این مسیر به کعبه نمی‌رسد، زیرا در آنجا کسی نمی‌تواند کاروانی را همراهی کند و به سفر بفرستد.
مرد با زاد ناتوانی خویش
تا به جایی که می‌توان برود
هوش مصنوعی: انسان با توانایی‌ها و محدودیت‌های خود می‌تواند به هر اندازه‌ای که ممکن است پیشرفت کند.
هرکه در سر هوای او دارد
پایش ار بشکنی به جان برود
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود عشق او را دارد، حتی اگر پایش را هم بشکند، جانش را فدای او خواهد کرد.
طلبی می‌کند و گر نرسد
مقبل آن کس که اندر آن برود
هوش مصنوعی: خواسته‌ای را می‌جوید و اگر به آن نرسد، به آن کسی خواهد رسید که با آن هدف گام برمی‌دارد.
پای اگر زآستان درون بنهد
همچنین سر بر آستان برود
هوش مصنوعی: اگر پای خود را از درون آستان برداری، سر نیز به همان اندازه بر آستان خواهد رفت.
هم درین درد جان به دوست دهد
هم درین کار از جهان برود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی در میان درد و رنج، همزمان عشق و محبت خود را به دوست نثار می‌کند و هم ممکن است از این جهان فارغ شود. در واقع، این به شجاعت و فداکاری اشاره دارد که انسان می‌تواند در سختی‌ها، عشق و وفا را حفظ کند.
مرد این ره ز چشم نامحرم
روی پوشیده چون زنان برود
هوش مصنوعی: مردی که در این مسیر قرار دارد، مانند زنان که چهره‌اش را از دید نامحرمان می‌پوشانند، باید خود را از دید دیگران پنهان کند.
سیف فرغانی آن رود این راه
کآشکار آید و نهان برود
هوش مصنوعی: سیف فرغانی می‌گوید: این رود، مسیر خود را به وضوح نشان می‌دهد، اما در عین حال می‌تواند در جاهایی پنهان شود و دیده نشود.