گنجور

شمارهٔ ۳۰

اگر تو توبه کنی کافری مسلمان شد
بتوبه ظلمت تو نور و کفرت ایمان شد
فرشتگان که رفیق تواند گویندت
چه نیک کرد کز افعال بد پشیمان شد
گرفت رنگ ارادت چو بوی تو بشنود
ببرد گوی سعادت چو مرد میدان شد
چو توبه کردی ای بنده خواجه وار بناز
که در دو کون بآزادی تو فرمان شد
ز تو طلوع بود آفتاب طاعت را
چو در شب دل تو ماه توبه تابان شد
برو چو اهل هدایت کنون ره اسلام
بنور توبه که زیت چراغ ایمان شد
بآب توبه چو جان تو شست نامهٔ خویش
دل تو جامع اسرار حق چو قرآن شد
چو نیست توبه پس از مرگ روشنت گردد
که روز عمر تو تیره چو شب بپایان شد
چو برق توبه بغرید شور در تو فتاد
چو برق خنده بزد چشم ابر گریان شد
چو نفس در تو تصرف کند بمیرد دل
ولی چو میل بطاعت کند دلت جان شد
چو دل بمرد ز تن فعل نیک چشم مدار
جهان خراب بباشد چو کعبه ویران شد
چو اهل کفر برون آمد از مسلمانی
کسی که در پی این نفس نامسلمان شد
باهل فقر تعلق کن و ازیشان باش
بحق رسید چو ایشان چو مرد ازیشان شد
برای طاعت رزاق هست دلشان جمع
وگرچه دانه ارزاقشان پریشان شد
دلت که اوست خضر در جهان هستی تو
از آن بمرد که آب حیات تو نان شد
تو روح پرور تا نان بنرخ آب شود
تو تن پرست شدی خوردنی گران زآن شد
ز حرص و شهوت تست این گدایی اندر نان
اگر تو قوت خوری نان چو آب ارزان شد
چو نقد وقت ترا شاه فقر سکه بزد
بنزد همت تو سیم و سنگ یکسان شد
برون رود خر شهوت ز آخُر نفست
چو گاو هستی تو گوسپند قربان شد
ترا بسی شب قدرست زیر دامن تو
چو خواب فکرت و بالین ترا گریبان شد
دل تو مطلع خورشید معرفت گردد
چو گرد جان تو گردون توبه گردان شد
کنون سزد که ز چشم تو خون چکد چو کباب
چو در تنور ندامت دل تو بریان شد
برو بمردم محنت زده نفس در دم
که دردمند بلا را دم تو درمان شد
ز عشق بدرقه کن تا بکوی دوست رسی
اگر دلیل نباشد بکعبه نتوان شد
خطاب حقست این با تو سیف فرغانی
که گر تو توبه کنی کافری مسلمان شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر تو توبه کنی کافری مسلمان شد
بتوبه ظلمت تو نور و کفرت ایمان شد
هوش مصنوعی: اگر تو به درگاه خدا بازگردی و از کفر دست برداری، تاریکی‌های درونت به نور تبدیل می‌شود و ایمان جایگزین کفر تو خواهد شد.
فرشتگان که رفیق تواند گویندت
چه نیک کرد کز افعال بد پشیمان شد
هوش مصنوعی: فرشتگان که یار تو هستند به تو خواهند گفت که چه کار خوبی انجام دادی که از رفتارهای ناپسند خود پشیمان شدی.
گرفت رنگ ارادت چو بوی تو بشنود
ببرد گوی سعادت چو مرد میدان شد
هوش مصنوعی: وقتی ارادت به تو رنگ می‌گیرد و بوی عشق تو را حس می‌کند، آدمی به پیش می‌افتد و در میدان زندگی با شجاعت و موفقیت به جلو می‌رود.
چو توبه کردی ای بنده خواجه وار بناز
که در دو کون بآزادی تو فرمان شد
هوش مصنوعی: زمانی که تو توبه کردی و به درگاه خداوند بازگشتی، باید به خود بالید و افتخار کنی؛ زیرا در این دو جهان، تو از آزادی بهره‌مند شده‌ای و به فرمان خداوند دست یافته‌ای.
ز تو طلوع بود آفتاب طاعت را
چو در شب دل تو ماه توبه تابان شد
هوش مصنوعی: از توست که آفتاب بندگی روشن می‌شود و در دل شب، ماه توبه‌ات درخشان می‌گردد.
برو چو اهل هدایت کنون ره اسلام
بنور توبه که زیت چراغ ایمان شد
هوش مصنوعی: برو و مانند کسانی که هدایت یافته‌اند، به سوی راه اسلام برو. با نور توبه حرکت کن، چرا که توبه مانند چراغی است که ایمان را روشن می‌کند.
بآب توبه چو جان تو شست نامهٔ خویش
دل تو جامع اسرار حق چو قرآن شد
هوش مصنوعی: با آب توبه، زندگی و روح خود را پاک کن، تا نامه‌ی اعمالت نوشته شود و دل تو مانند قرآن پر از رازهای حق و حقیقت شود.
چو نیست توبه پس از مرگ روشنت گردد
که روز عمر تو تیره چو شب بپایان شد
هوش مصنوعی: زمانی که توبه بعد از مرگ وجود ندارد، روشنایی تو در آن زمان نمایان خواهد شد. روزهای زندگی‌ات به تیره‌گی شب نزدیک می‌شود و به پایان می‌رسد.
چو برق توبه بغرید شور در تو فتاد
چو برق خنده بزد چشم ابر گریان شد
هوش مصنوعی: زمانی که توبه همچون صاعقه‌ی برق در دل انسان می‌نوازد و شور و شوقی در درون او ایجاد می‌کند، به ناگاه این شادی مانند خنده‌ی روشنایی آسمان، چشمان ابرها را پر از اشک می‌کند.
چو نفس در تو تصرف کند بمیرد دل
ولی چو میل بطاعت کند دلت جان شد
هوش مصنوعی: زمانی که نفس (خواسته‌های نفسانی و تمایلات) در وجود تو سلطه پیدا کند، دل می‌میرد. اما اگر دل به فرمانبرداری و اطاعت تمایل پیدا کند، جان تازه‌ای پیدا می‌کند.
چو دل بمرد ز تن فعل نیک چشم مدار
جهان خراب بباشد چو کعبه ویران شد
هوش مصنوعی: وقتی که دل از تن جدا شود و بمیرد، دیگر نباید به اعمال نیک چشم داشت؛ زیرا وقتی کعبه ویران شود، جهان نیز خراب می‌شود.
چو اهل کفر برون آمد از مسلمانی
کسی که در پی این نفس نامسلمان شد
هوش مصنوعی: وقتی افرادی که کافر هستند از ایمان خود خارج می‌شوند، افرادی هم هستند که به خاطر پیروی از نفس خود و تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایش به کفر می‌گرایند.
باهل فقر تعلق کن و ازیشان باش
بحق رسید چو ایشان چو مرد ازیشان شد
هوش مصنوعی: با فقر ارتباط برقرار کن و با آنها هم‌صدا باش، چون به حق رسیدن تنها از راه همراهی با این افراد سالم و آزاد میسر می‌شود.
برای طاعت رزاق هست دلشان جمع
وگرچه دانه ارزاقشان پریشان شد
هوش مصنوعی: آنها برای انجام فرمان روزی‌دهنده دل‌هاشان را جمع کرده‌اند، هرچند که روزی‌هایشان به طور نامنظم پخش شده است.
دلت که اوست خضر در جهان هستی تو
از آن بمرد که آب حیات تو نان شد
هوش مصنوعی: دل تو که به عشق و حضور خضر (نماد حیات و دانش) در عالم معنا پیوند دارد، در واقع از زمانی که آب حیاتت به نان مبدل شده، زندگی‌ات تحت تأثیر سختی‌ها و محدودیت‌های مادی قرار گرفته است.
تو روح پرور تا نان بنرخ آب شود
تو تن پرست شدی خوردنی گران زآن شد
هوش مصنوعی: تو باید از روح و جان خود تغذیه کنی و به پرورش آن بپردازی، اما تو تنها به دنبال لذت‌های مادی و خوراکی‌های گران‌قیمت هستی.
ز حرص و شهوت تست این گدایی اندر نان
اگر تو قوت خوری نان چو آب ارزان شد
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که اگر انسان از حرص و تمایلات نفسانی دور شود و به قناعت و زندگی ساده اکتفا کند، به راحتی می‌تواند از زندگی خود لذت ببرد و تنها نیازهای اساسی‌اش را برآورده کند. اگر در جستجوی بیشتر نباشد، حتی غذا نیز برایش به راحتی و ارزانی فراهم خواهد شد و نیازی به گدایی و طلب آن نخواهد بود.
چو نقد وقت ترا شاه فقر سکه بزد
بنزد همت تو سیم و سنگ یکسان شد
هوش مصنوعی: وقتی که زمان به تو می‌رسد و فقر به تو ضربه می‌زند، تلاش و همت تو باعث می‌شود که ارزش‌ها و دارایی‌ها برای تو تفاوتی نداشته باشند.
برون رود خر شهوت ز آخُر نفست
چو گاو هستی تو گوسپند قربان شد
هوش مصنوعی: وقتی که خواسته های نفسانی و شهوت‌ها از وجودت خارج شود، مثل این است که در برابر زندگی‌ات خود را تسلیم کرده‌ای و بی‌اختیار به سوی فدا شدن می‌روی. این وضعیت نشان دهنده‌ی این است که در مسیر رشد و تعالی قرار داری و به نوعی به دنیای معنوی نزدیک‌تر شده‌ای.
ترا بسی شب قدرست زیر دامن تو
چو خواب فکرت و بالین ترا گریبان شد
هوش مصنوعی: تو در دل خود شب‌های قدر زیادی را جای داده‌ای و مانند خواب و خیال من در کنار تو آرامش می‌یابم، اما حالا در این وضعیت احساس می‌کنم که دسترسی به این آرامش برایم دشوار شده است.
دل تو مطلع خورشید معرفت گردد
چو گرد جان تو گردون توبه گردان شد
هوش مصنوعی: دل تو مانند خورشید دانش و معرفت روشن می‌شود، زمانی که جان تو همچون آسمان، توبه و بازگشت را در خود بپروراند.
کنون سزد که ز چشم تو خون چکد چو کباب
چو در تنور ندامت دل تو بریان شد
هوش مصنوعی: هم‌اکنون شایسته است که از چشمان تو اشک مانند خون بریزد، مانند کبابی که در تنور پخته می‌شود، زیرا دل تو در اندوه و پشیمانی سوخته است.
برو بمردم محنت زده نفس در دم
که دردمند بلا را دم تو درمان شد
هوش مصنوعی: برو و به مردم رنج‌کشیده آرامش بده، زیرا نفس تو می‌تواند دردی که در دل آنهاست تسکین دهد.
ز عشق بدرقه کن تا بکوی دوست رسی
اگر دلیل نباشد بکعبه نتوان شد
هوش مصنوعی: از عشق، تو را به سوی دوست بدرقه می‌کنم. اگر راهی برای رسیدن به او نباشد، به کعبه هم نمی‌توان رفت.
خطاب حقست این با تو سیف فرغانی
که گر تو توبه کنی کافری مسلمان شد
هوش مصنوعی: این پیام به سیف فرغانی می‌گوید که اگر او از کارهای خود پشیمان شود و توبه کند، وضعیت او به گونه‌ای خواهد بود که حتی کافر هم می‌تواند مسلمان شود. به عبارتی، توبه و بازگشت از گناه می‌تواند فرد را به حالتی مقدس تبدیل کند.