شمارهٔ ۳
صاحب دیوان نظمم مشرف ملک سخن
عقل مستوفی لذتهای روحانی مرا
گر بخوانی شعر من از حالت صاحب دلان
مر ترا نبود شعور ار شاعری خوانی مرا
در بدی من مرا علم الیقین حاصل شدست
وین نه از جهل تو باشد گر نکودانی مرا
غیرت دین در دلم شمشیر باشد کرده تیز
گر ز چین خشم بینی چهره سوهانی مرا
دانهٔ دل پاک کردم همچو گندم با همه
آسیا سنگی اگر بر سر بگردانی مرا
چون به رنج و راحتم راضی از ایزد، فرق نیست
گر بسعد اورمزد ار نحس کیوانی مرا
از حقیقت اصل دارد وز طریقت رنگ و بوی
میوهٔ مذهب که هست از فرع نعمانی مرا
از برای فتنهٔ یأجوجِ معقولات نفس
سد اسلام است منقولات ایمانی مرا
با اشاراتی که پیران راست در قانون دین
حق نجاتی داده از رنج شفاخوانی مرا
خود مرا شمشیر حجت قاطعست از بهر آنک
سنت ختم رسل علمیست برهانی مرا
از معارف چون توانگر نفس باشد به بود
از جهانی خلق یک درویش خلقانی مرا
ای ز شمع فیض تو مشکات دل روشن، ببخش
از مصابیح هدایت جان نورانی مرا
دفتری دارم سیاه از کردهای ناپسند
زاین سیاقت نی فذلک جز پشیمانی مرا
حلهٔ رحمت بپوشم گر لباس جان کنی
اندرین دور دورنگ از لون یکسانی مرا
زر مغشوش عمل دارم، مسنجش زآنک نیست
بهر بازار قیامت نقد میزانی مرا
خوش بخسبم در فراش خاک تا صبح نشور
از رقاد غفلت ار بیدار گردانی مرا
آبرو بردن به نزد خلق دشوارست سخت
تو ز خوان لطف ده نانی به آسانی مرا
مرغ جانم را بترک آرزو دل جمع دار
دور کن از دانهٔ قسمت پریشانی مرا
تا زمان باشد رهی را بر صلاحیت بدار
چون اجل آید بمیران بر مسلمانی مرا
چون چراغ عمر را فیض تو روغن کم کند
آن طمع دارم که با ایمان بمیرانی مرا
در ریاض قربت تو آستین افشان روم
گر نه دامن گیر باشد سیف فرغانی مرا
عشق سلطان کرد بر ملک سخن رانی مرا
زآن کنند ارباب معنی بنده فرمانی مرا
خطبه شعر مرا شد پایه منبر بلند
زآنک بر زر سخن شد سکه سلطانی مرا
بر در شاهان کزیشان بیدق شطرنج به
حرص قایم خواست کرد از پیل دندانی مرا
اسب همت سرکشید و بهر جو جایز نداشت
خوار همچون خر در اصطبل ثناخوانی مرا
خواست نهمت تا نشاند چون دوات ظالمان
با دل تنگ و سیه در صدر دیوانی مرا
شیر دولت پنجه کرد و همچو سگ لایق ندید
بهر مرداری دوان در کوی عوانی مرا
خاک کوی فقر لیسم زآن چو سگ بر هر دری
تیره نبود آب عز از ذل بی نانی مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صاحب دیوان نظمم مشرف ملک سخن
عقل مستوفی لذتهای روحانی مرا
هوش مصنوعی: من صاحب دیوان و نظم هستم و بر سرزمین سخن حکمت و دانش قرار دارم و از لذتهای روحانی بهرهمند میشوم.
گر بخوانی شعر من از حالت صاحب دلان
مر ترا نبود شعور ار شاعری خوانی مرا
هوش مصنوعی: اگر شعر من را بخوانی، از حال و هوای عاشقان و دلباختگان چیزی نمیدانی و اگر خود را شاعر میدانی، درک تو از شعر من کافی نیست.
در بدی من مرا علم الیقین حاصل شدست
وین نه از جهل تو باشد گر نکودانی مرا
هوش مصنوعی: من از بدیهای خود به طور کامل آگاه شدم و این ناآگاهی تو نیست که باعث این موضوع است، بلکه اگر تو به خوبیهای من آگاهی داشتی، اوضاع متفاوت بود.
غیرت دین در دلم شمشیر باشد کرده تیز
گر ز چین خشم بینی چهره سوهانی مرا
هوش مصنوعی: در دلم غیرت دین مانند شمشیر تیز است و اگر از چین خشم من چهرهام را ببینی، به سرمایتی شبیه سوهان میرسید.
دانهٔ دل پاک کردم همچو گندم با همه
آسیا سنگی اگر بر سر بگردانی مرا
هوش مصنوعی: دل خود را مانند گندم پاک کردم، اما اگر سنگی بر سرم بیندازی، چه فرقی میکند؟
چون به رنج و راحتم راضی از ایزد، فرق نیست
گر بسعد اورمزد ار نحس کیوانی مرا
هوش مصنوعی: زحمت و راحت، برای من فرقی ندارد، چون به خداوند راضی هستم. چه روزگار خوبی نصیبم شود و چه روزگار بد، برایم اهمیتی ندارد.
از حقیقت اصل دارد وز طریقت رنگ و بوی
میوهٔ مذهب که هست از فرع نعمانی مرا
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که اصل وجود و حقیقت در زندگی از شناخت و درک عمیق ناشی میشود، در حالی که ظواهر و شکلهای ظاهری مانند رنگ و بوی میوهها، نمادی از مذهب و آموزههای دینی هستند که تنها از برداشتهای سطحی و غیر اصلی به وجود آمدهاند. در واقع، پیام اصلی این بیت تأکید بر ارزش و اهمیت حقیقت و باطن در مقابل ظواهر و شکلهای بیرونی است.
از برای فتنهٔ یأجوجِ معقولات نفس
سد اسلام است منقولات ایمانی مرا
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از مشکلات و فتنههای ناشی از آرای فکری و معقولات بیپایه، ایمان و باورهای اسلامیام به عنوان سدی عمل میکند.
با اشاراتی که پیران راست در قانون دین
حق نجاتی داده از رنج شفاخوانی مرا
هوش مصنوعی: با نشانههایی که افراد با تجربه در دین حق به من راهنمایی کردهاند، به من نجاتی بخشیدهاند که مرا از درد و رنج بهبود میبخشد.
خود مرا شمشیر حجت قاطعست از بهر آنک
سنت ختم رسل علمیست برهانی مرا
هوش مصنوعی: من خودم سلاحی بسیار قوی و قاطع دارم که میتوانم به وسیله آن، حقایق را ثابت کنم؛ چرا که سنت پیامبر آخرین، دلیل و برهان محکم علمی برای من به حساب میآید.
از معارف چون توانگر نفس باشد به بود
از جهانی خلق یک درویش خلقانی مرا
هوش مصنوعی: اگر انسانی باشد که از دانایی و معرفت برخوردار باشد، این فرد به مراتب بهتر از آن است که میلیونها انسان بیخبر و فقیر در دنیا وجود داشته باشند.
ای ز شمع فیض تو مشکات دل روشن، ببخش
از مصابیح هدایت جان نورانی مرا
هوش مصنوعی: ای نور بخش دل من، همچنان که شمع روشنی میبخشد، لطف تو را خواستارم تا چراغ وجودم را با نور هدایت روشن کنی.
دفتری دارم سیاه از کردهای ناپسند
زاین سیاقت نی فذلک جز پشیمانی مرا
هوش مصنوعی: من یادداشتهایی دارم پر از غم و ناراحتی از رفتار ناپسند برخی افراد، و این وضعیت تنها چیزی که برایم به جا گذاشته، احساس پشیمانی است.
حلهٔ رحمت بپوشم گر لباس جان کنی
اندرین دور دورنگ از لون یکسانی مرا
هوش مصنوعی: اگر تو با جانم رفتار مهربانانهای داشته باشی، من هم میتوانم لباس رحمت را بپوشم و در این دنیای پر از رنگهای مختلف، یکرنگیام را حفظ کنم.
زر مغشوش عمل دارم، مسنجش زآنک نیست
بهر بازار قیامت نقد میزانی مرا
هوش مصنوعی: من در دنیای مادی خود با مال و دارایی آلودهای روبرو هستم و این ثروت نمیتواند در روز قیامت مورد سنجش قرار گیرد، زیرا ارزش واقعی من به چیز دیگری وابسته است.
خوش بخسبم در فراش خاک تا صبح نشور
از رقاد غفلت ار بیدار گردانی مرا
هوش مصنوعی: نمیخواهم از خواب عمیق دنیوی بیدار شوم و در آرامش و سکوت درون خاک بمیرم. اگر مرا از این غفلت بیدار کنی، باید بدانم که چه عواقبی دارد.
آبرو بردن به نزد خلق دشوارست سخت
تو ز خوان لطف ده نانی به آسانی مرا
هوش مصنوعی: حفظ آبرو و شان انسان در نظر مردم کار دشواری است. اما تو با مهربانی و لطف خود میتوانی به من کمک کنی و به راحتی یک نان به من بدهی.
مرغ جانم را بترک آرزو دل جمع دار
دور کن از دانهٔ قسمت پریشانی مرا
هوش مصنوعی: پرندهٔ جانم را از آرزوهایش آزاد کن و دلش را آرام کن. دور کن او را از دانههای قسمت که مرا پریشان کردهاند.
تا زمان باشد رهی را بر صلاحیت بدار
چون اجل آید بمیران بر مسلمانی مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی ادامه دارد، باید تلاش کنیم و به خوبی رفتار کنیم، ولی وقتی که هنگام مرگ فرا برسد، دلم میخواهد که در حالت مسلمانی و با ایمان بمیرم.
چون چراغ عمر را فیض تو روغن کم کند
آن طمع دارم که با ایمان بمیرانی مرا
هوش مصنوعی: وقتی که عمر من به پایان میرسد و نور زندگیام به تدریج کمتر میشود، امیدوارم که با ایمان و یقین مرا به سوی خودت ببری.
در ریاض قربت تو آستین افشان روم
گر نه دامن گیر باشد سیف فرغانی مرا
هوش مصنوعی: من در زمین محبت و نزدیکی به تو با دستانی افشان و رها حرکت میکنم، اما اگر به من آسیبی برسانی، ممکن است زندگیام دچار مشکل شود.
عشق سلطان کرد بر ملک سخن رانی مرا
زآن کنند ارباب معنی بنده فرمانی مرا
هوش مصنوعی: عشق، بر من سلطنت کرده و برای من حکمرانی میکند، به همین خاطر اربابان معنی و مفهوم، برای من فرمان نمیدهند.
خطبه شعر مرا شد پایه منبر بلند
زآنک بر زر سخن شد سکه سلطانی مرا
هوش مصنوعی: شعر من به اندازهای ارزشمند است که مانند منبری بلند عمل میکند و کلامم به قدری زیبا و نفیس است که مانند سکهای از طلا در میان سخنان قرار میگیرد.
بر در شاهان کزیشان بیدق شطرنج به
حرص قایم خواست کرد از پیل دندانی مرا
هوش مصنوعی: در دربار شاهان، جایی که برخی از آنها به خاطر قدرت و شهرت خود مثل شطرنج در حرکت هستند، من با حرص و طمع برای بدست آوردن چیزی به آنجا آمدهام و شگفتزدهام که چقدر میتوانم با قدرت و انرژی پیش بروم.
اسب همت سرکشید و بهر جو جایز نداشت
خوار همچون خر در اصطبل ثناخوانی مرا
هوش مصنوعی: اسب همت به راه افتاد و برای جستجو جایی نداشت. من هم مانند خر در اصطبل به تحسین کردن مشغول هستم.
خواست نهمت تا نشاند چون دوات ظالمان
با دل تنگ و سیه در صدر دیوانی مرا
هوش مصنوعی: میل تو بود که من را مانند دواتی که ظالمان بر کاغذ مینویسند در صف دیوان و در حالی که دل تنگ و غمگین هستم، نشاندی.
شیر دولت پنجه کرد و همچو سگ لایق ندید
بهر مرداری دوان در کوی عوانی مرا
هوش مصنوعی: شیر از قدرت خود استفاده کرد و هیچ کسی را لایق ندانست، پس به مانند سگی به دنبال تکهای از گوشت انداخت و مرا در محلهای رها کرد.
خاک کوی فقر لیسم زآن چو سگ بر هر دری
تیره نبود آب عز از ذل بی نانی مرا
هوش مصنوعی: خاک کوچههای فقر برایم خدایی ندارد، مانند سگی که در هر در تیره و تار میتازد، آبرویم از بیپولی و گرسنگی کم شده است.
حاشیه ها
1398/07/13 18:10
درود بر شما--- گر بسعد اورمزد،ار نحس کیوانی مرا
موفق باشید
1402/08/30 15:10
هدهد میرزا
باسلام
از بیت 23 تا 28 باید در ابتدای این قصیده آورده شود.