شمارهٔ ۱۹
ای که ز من میکنی سؤال حقیقت
من چو تو آگه نیم ز حال حقیقت
عقل سخن پرور است جاهل ازین علم
نطق زبان آور است لال حقیقت
تا ز کمال یقین چراغ نباشد
رو ننماید بجان جمال حقیقت
بدر تمام آنگهی شوی که برآید
از افق جان تو هلال حقیقت
طایر میمون عشق جو که در آرد
بیضه جان را بزیر بال حقیقت
جمله سخن حرفی از کتابهٔ عشقست
جمله کتب سطری از مثال حقیقت
دل که نباشد مدام منشرح از عشق
تنگ بود اندرو مجال حقیقت
راه خرابات عشق گیر که آنجاست
مدرسه یی بهر اشتغال حقیقت
ساقی آن میکده بجام شرابی
لون دورنگی بشست از آل حقیقت
حی علی العشق گوید از قبل حق
با تو که کردی زمن سؤال حقیقت
گر نفسی از امام شرع مطهر
اذن اذان یابدی بلال حقیقت
شاخ درخت هوا چو گشت شکسته
بیخ کند در دلت نهال حقیقت
خط معما شوی و نقطه زند عشق
صورت حال ترا بخال حقیقت
هست درخشان برون ز روزن کونین
پرتو خورشید بی زوال حقیقت
کرده طلوع از ورای سبع سماوات
اختر مسعود بی وبال حقیقت
با مه دولت قران کنی چو شرف یافت
کوکب جانت باتصال حقیقت
تا چو زنانش برنگ و بوی بود میل
مرد کجا باشد از رجال حقیقت
نیست شو از خویشتن که عرصه هستی
می نکند هرگز احتمال حقیقت
شمسه حق الیقین چو چشمه خورشید
شعله زنانست در ظلال حقیقت
سفته گر در علم گفت روا نیست
از صدف شرع انفصال حقیقت
تیره مکن آب او بخاک خلافی
کز تو ترشح کند زلال حقیقت
نشو نیابد نهالت ار ندهد آب
شرع چو ریحانت از سفال حقیقت
آهوی مشکین اگر شوی نکند بوی
سنبل جان ترا غزال حقیقت
وه که ز زاغان اهل قال چه آید
بر سر طوطی خوش مقال حقیقت
حصن تن او خراب شد چو سپردید
قلعهٔ جانش به کوتوال حقیقت
نفس شریفش رسیده بد بشهادت
پیشتر از مرگ در قتال حقیقت
گر دل تو از فراق جان بهراسد
تو نشوی لایق وصال حقیقت
جان و جهانرا چو باد و خاک شماری
گر بوزد بر دلت شمال حقیقت
در کف صراف شرع سنگ و ترازوست
معدن جود است در جبال حقیقت
بر در آن معدن از جواهر عرفان
سود کند جان برأس مال حقیقت
والی ملک است شرع تند سیاست
در ملکوت آ ببین جلال حقیقت
کوس شریعت کند غریو بتشنیع
گر تو بکوبی برو دوال حقیقت
شرع که در دست حکم قاضی عدل است
مسند او هست پای مال حقیقت
گرمی و سردی امر و نهی {دهد پشت}
روی چو بنماید اعتدال حقیقت
عقلک شبهه طلب که با دو ورق علم
دمدمه می کرد در جدال حقیقت
رستم آن معرکه نبود از آنش
پنجه بهم در شکست زال حقیقت
جمله شرایع اگر زبان تو باشند
وآن همه ناطق بقیل و قال حقیقت
تا به ابد گر بیان کنی نتوان داد
شرح یکی خصلت از خصال حقیقت
مسئله یی مشکل است یک سخن از من
بشنو و دم در کش از مقال حقیقت
محرم این سرروان پاک رسولست
جان ویست آگه از کمال حقیقت
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که ز من میکنی سؤال حقیقت
من چو تو آگه نیم ز حال حقیقت
هوش مصنوعی: ای کسی که از من حقیقت مرا میپرسی، بدان که من به اندازه تو از حال حقیقت آگاهی ندارم.
عقل سخن پرور است جاهل ازین علم
نطق زبان آور است لال حقیقت
هوش مصنوعی: عقل توانایی ایجاد و بیان کلمات را دارد، در حالی که افراد نادان فقط از روی دانش نداشتن، بدون درک واقعی صحبت میکنند و در حقیقت نمیتوانند به درستی ابراز وجود کنند.
تا ز کمال یقین چراغ نباشد
رو ننماید بجان جمال حقیقت
هوش مصنوعی: تا زمانی که شعور کامل و یقین حقیقی در دل وجود نداشته باشد، زیبایی و حقیقت واقعی نمایان نخواهد شد.
بدر تمام آنگهی شوی که برآید
از افق جان تو هلال حقیقت
هوش مصنوعی: تو زمانی به اوج خود خواهی رسید که از عمق وجودت حقیقتی زنده و روشن به ظهور برسد.
طایر میمون عشق جو که در آرد
بیضه جان را بزیر بال حقیقت
هوش مصنوعی: پرنده خوشبختی عشق را جستجو کن که میتواند جان را زیر سایه حقیقت محافظت کند.
جمله سخن حرفی از کتابهٔ عشقست
جمله کتب سطری از مثال حقیقت
هوش مصنوعی: همهٔ سخنانی که میزنیم، تنها نقل قولهایی از کتاب عشق هستند و تمامی کتابها تنها نمونههایی از حقیقت را بیان میکنند.
دل که نباشد مدام منشرح از عشق
تنگ بود اندرو مجال حقیقت
هوش مصنوعی: وقتی دل همیشه منشرح و باز نباشد، در آن حالت عشق نمیتواند به خوبی در آن جای بگیرد و در نتیجه، امکان درک و حقیقت برای آن تنگ و محدود میشود.
راه خرابات عشق گیر که آنجاست
مدرسه یی بهر اشتغال حقیقت
هوش مصنوعی: به سمت خرابات عشق برو، چون آنجا مدرسهای است برای درک و فهم حقیقت.
ساقی آن میکده بجام شرابی
لون دورنگی بشست از آل حقیقت
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن میکده را با جامی که شرابی با دو رنگ دارد، از آلودگیهای حقیقت پاک کن.
حی علی العشق گوید از قبل حق
با تو که کردی زمن سؤال حقیقت
هوش مصنوعی: بیایید به عشق دعوت کنیم، چرا که الحق از قبل با تو رازهایی را به اشتراک گذاشته است که من از آنها سوال کردم.
گر نفسی از امام شرع مطهر
اذن اذان یابدی بلال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر لحظهای از امام شرع پاک اجازه بگیری، بلاغت و حقیقت مانند اذان بلال را به گوش میرساند.
شاخ درخت هوا چو گشت شکسته
بیخ کند در دلت نهال حقیقت
هوش مصنوعی: وقتی شاخ و برگ درختان در اثر باد یا طوفان آسیب میبیند، کودکی که در دل توست، به دنبال حقیقت و واقعیتها میگردد و ریشههایش را عمیقتر درونت میکارد.
خط معما شوی و نقطه زند عشق
صورت حال ترا بخال حقیقت
هوش مصنوعی: عشق به تو شکل خاصی میبخشد و در عین حال راز و رمزی در وجودت دارد که به ظاهر ساده به نظر میرسد.
هست درخشان برون ز روزن کونین
پرتو خورشید بی زوال حقیقت
هوش مصنوعی: پرتو خورشید با دوام حقیقت، از روزنههای جهان بیرون میتابد و روشنایی خود را پخش میکند.
کرده طلوع از ورای سبع سماوات
اختر مسعود بی وبال حقیقت
هوش مصنوعی: شعف و روشنی از پشت هفت آسمان طلوع کرده، مانند ستارهای خوشبخت و بدون عیب و نقص.
با مه دولت قران کنی چو شرف یافت
کوکب جانت باتصال حقیقت
هوش مصنوعی: چون با ماهِ دولت همراه شوی، شرف و عظمت به منزلت و روح تو میدهد که به حقیقت پیوند میخورد.
تا چو زنانش برنگ و بوی بود میل
مرد کجا باشد از رجال حقیقت
هوش مصنوعی: وقتی که زنان زیبایی و خوشبویی دارند، تمایل مردان به آنها بیشتر میشود. در این حال، آیا مردان واقعی که حقیقت را درک کردهاند، چگونه میتوانند به این جذابیتها توجه کنند؟
نیست شو از خویشتن که عرصه هستی
می نکند هرگز احتمال حقیقت
هوش مصنوعی: از خودت دور شو، زیرا در این جهان، نشانهای از حقیقت هرگز وجود نخواهد داشت.
شمسه حق الیقین چو چشمه خورشید
شعله زنانست در ظلال حقیقت
هوش مصنوعی: نور حقیقت مثل خورشید است که در سایههای واقعیات به طور درخشان و شگفتانگیز میدرخشد.
سفته گر در علم گفت روا نیست
از صدف شرع انفصال حقیقت
هوش مصنوعی: در علم گفته شده که دلالت بر صحیح نبودن تفکیک حقیقت از اصول شرعی وجود دارد. به عبارت دیگر، نباید بین واقعیتها و مسئلههای شرعی جدایی ایجاد کرد.
تیره مکن آب او بخاک خلافی
کز تو ترشح کند زلال حقیقت
هوش مصنوعی: آب او را به خاطر خیانتهای خود آلوده نکن که از تو نشانهای از حقیقت زلال نمایان شود.
نشو نیابد نهالت ار ندهد آب
شرع چو ریحانت از سفال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر به تو آب و محبت ندهند، نمیتوانی رشد کنی و شکوفا شوی، مانند گیاهی که بدون رطوبت از زمین نمیتواند زندگی کند. پس اگر حقیقت به تو نرسد، مانند ریحانی که در گلیمی از سفال بیمقدار است، به ثمر نخواهی رسید.
آهوی مشکین اگر شوی نکند بوی
سنبل جان ترا غزال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر تو همانند آهوی زیبا و خوشبو شوی، بوی گل سنبل به جان تو نمیرسد، بلکه تنها حقیقت و واقعیت وجودت، همچون غزالی در دل خواهد ماند.
وه که ز زاغان اهل قال چه آید
بر سر طوطی خوش مقال حقیقت
هوش مصنوعی: آه، چه بر سر طوطی نیکو گفتار میآید وقتی که زاغان اهل جدل و بحث دور او هستند.
حصن تن او خراب شد چو سپردید
قلعهٔ جانش به کوتوال حقیقت
هوش مصنوعی: تن او مانند قلعهای بود که ویران شد، زیرا جانش را به نگهبان حقیقت سپرده بود.
نفس شریفش رسیده بد بشهادت
پیشتر از مرگ در قتال حقیقت
هوش مصنوعی: نفس مقدس او قبل از اینکه بمیرد، در جنگ با واقعیت به مقام شهادت رسیده است.
گر دل تو از فراق جان بهراسد
تو نشوی لایق وصال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر دل تو از جدایی و دوری بترسد، نمیتوانی شایستهی رسیدن به حقیقت و وصل شدن باشی.
جان و جهانرا چو باد و خاک شماری
گر بوزد بر دلت شمال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر جان و جهان را همچون باد و خاک به حساب آوری، زمانی که حقیقت بر دل تو بوزد، به واقعیت پی خواهی برد.
در کف صراف شرع سنگ و ترازوست
معدن جود است در جبال حقیقت
هوش مصنوعی: در دست صراف دین، سنگ و ترازوی خاصی وجود دارد که نشاندهنده معدن فراخی و بخشش است و این در کوههای حقیقت نمایان است.
بر در آن معدن از جواهر عرفان
سود کند جان برأس مال حقیقت
هوش مصنوعی: در نزدیکی آن منبع گرانبهای عرفان، روح میتواند از سرمایه واقعی حقیقت بهرهمند شود.
والی ملک است شرع تند سیاست
در ملکوت آ ببین جلال حقیقت
هوش مصنوعی: حاکم و والی کشور، نظارت و مدیریت را با دقت به قوانین دین و سیاست انجام میدهد، پس بیندیشید که حقیقت چگونه در این قوت و شکوه نمایان است.
کوس شریعت کند غریو بتشنیع
گر تو بکوبی برو دوال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر صدای شریعت تو را به شدت ناپسند کرده است، بهتر است حقیقت را با جدیت و غیرت دنبال کنی.
شرع که در دست حکم قاضی عدل است
مسند او هست پای مال حقیقت
هوش مصنوعی: قانون که تحت اختیارات قاضی عادل قرار دارد، به نوعی پایهگذار حقیقی است که نادیده گرفته میشود.
گرمی و سردی امر و نهی {دهد پشت}
روی چو بنماید اعتدال حقیقت
هوش مصنوعی: در این بیت، به تعادل و میانهروی اشاره شده است. اگرچه ممکن است دستورات و رویدادهای مختلف در زندگی ما ایجاد تنش و تضاد کنند، اما در نهایت، زمانی که حقیقت نمایان شود، آرامش و تعادل حاصل خواهد شد.
عقلک شبهه طلب که با دو ورق علم
دمدمه می کرد در جدال حقیقت
هوش مصنوعی: عقل تو به دنبال سوال و شبهه است، زیرا که با چند ورق علم به شدت به بحث و جدل درباره حقیقت میپردازد.
رستم آن معرکه نبود از آنش
پنجه بهم در شکست زال حقیقت
هوش مصنوعی: رستم در آن جنگ مهارت و قدرت خود را به خوبی نشان داد و به راحتی بر حریفان غلبه کرد. زال، پدر رستم، حقیقت را در این پیروزی مشاهده کرد و به توانایی فرزندش افتخار کرد.
جمله شرایع اگر زبان تو باشند
وآن همه ناطق بقیل و قال حقیقت
هوش مصنوعی: اگر همه قوانین و احکام به زبان تو بیان شوند، همچنان که سخنان دیگران در مورد حقیقت به گوش میرسد، در این صورت تو به درک عمیقتری از آنچه گفته میشود میرسی.
تا به ابد گر بیان کنی نتوان داد
شرح یکی خصلت از خصال حقیقت
هوش مصنوعی: هرچقدر که بخواهی دربارهی ویژگیهای حقیقت صحبت کنی، باز هم نمیتوانی به طور کامل یکی از آن ویژگیها را توضیح دهی.
مسئله یی مشکل است یک سخن از من
بشنو و دم در کش از مقال حقیقت
هوش مصنوعی: موضوعی دشوار وجود دارد، یک نکته از من بشنو و از بحث حقیقت فاصله بگیر.
محرم این سرروان پاک رسولست
جان ویست آگه از کمال حقیقت
هوش مصنوعی: محرم این سرور بزرگ تنها پیامبر است و جان او از حقیقت کامل آگاه است.