گنجور

شمارهٔ ۹۴

ترا من دوست دارم تا جهان هست
همه نام تو گویم تا زبان هست
اثر گر باز گیرد عشقت از خلق
سراسر نیست گردد در جهان هست
ترا خاطر سوی مانی و ما را
سوی تو میل خاطر همچنان هست
بکوشش وصل تو دریافت نتوان
ولیکن من بکوشم تا توان هست
بود بر آتش دل دیگ سودا
مرا تا گوشتی بر استخوان هست
چو من زنجیر زلفین تو دیدم
اگر دیوانه گردم جای آن هست
بآب دیده شستم رو، هنوزم
ز خاک کوی تو بر رخ نشان هست
شوم گردن فراز ار بر تن من
سری شایسته آن آستان هست
دلم بی انده تو نیست، دیر است
که سیمرغی درین زاغ آشیان هست
غمت با سیف فرغانی شبی گفت
مرا خود با تو چیزی در میان هست
کجا باشد نصیب از وصل جانان
هرآنکس را که دل دربند جان هست
زبان از ذکر غیر او فرو شوی
گرت آب سخن زین سان روان هست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا من دوست دارم تا جهان هست
همه نام تو گویم تا زبان هست
هوش مصنوعی: من تا زمانی که جهان پابرجاست، تو را دوست دارم و نامت را می‌گویم تا وقتی که زبان وجود دارد.
اثر گر باز گیرد عشقت از خلق
سراسر نیست گردد در جهان هست
هوش مصنوعی: اگر تأثیر عشق تو از دیگران گرفته شود، در این صورت جهان کاملاً خالی از وجود تو خواهد بود.
ترا خاطر سوی مانی و ما را
سوی تو میل خاطر همچنان هست
هوش مصنوعی: دل تو به سمت معشوق می‌طپد و ما هنوز به سمت تو احساس وابستگی می‌کنیم.
بکوشش وصل تو دریافت نتوان
ولیکن من بکوشم تا توان هست
هوش مصنوعی: هرچند که تلاش برای رسیدن به وصال تو نتیجه‌ای نخواهد داشت، اما من همچنان تا جایی که توان دارم، برای این کار تلاش خواهم کرد.
بود بر آتش دل دیگ سودا
مرا تا گوشتی بر استخوان هست
هوش مصنوعی: در دل من شعله‌های عشق می‌سوزد و من همچنان زنده‌ام تا زمانی که بخشی از وجودم باقی‌مانده باشد.
چو من زنجیر زلفین تو دیدم
اگر دیوانه گردم جای آن هست
هوش مصنوعی: اگر من زنجیرهای زلف‌های تو را ببینم، اگر دیوانه هم شوم، حق دارم.
بآب دیده شستم رو، هنوزم
ز خاک کوی تو بر رخ نشان هست
هوش مصنوعی: با اشک خود چهره‌ام را شستم، اما هنوز هم نشانه‌ای از غم و اندوه دوری تو بر صورتم باقی مانده است.
شوم گردن فراز ار بر تن من
سری شایسته آن آستان هست
هوش مصنوعی: اگر بر تن من سری باشد که شایسته آن درگاه باشد، خود را بزرگ و باافتخار می‌دانم.
دلم بی انده تو نیست، دیر است
که سیمرغی درین زاغ آشیان هست
هوش مصنوعی: دلم بدون تو آرامش ندارد، زمان زیادی است که مانند سیمرغی در این میان زاغی زندگی می‌کنم.
غمت با سیف فرغانی شبی گفت
مرا خود با تو چیزی در میان هست
هوش مصنوعی: در شبی، غم تو با سیف فرغانی صحبت کرد و گفت که چیزی بین او و تو وجود دارد.
کجا باشد نصیب از وصل جانان
هرآنکس را که دل دربند جان هست
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش به چیزی غیر از محبوبش مشغول باشد، نمی‌تواند به وصال او دست یابد.
زبان از ذکر غیر او فرو شوی
گرت آب سخن زین سان روان هست
هوش مصنوعی: اگر زبان تو از ذکر غیر او خاموش شود، آنگاه سخن تو به مانند آب جاری خواهد بود.

حاشیه ها

1395/07/04 08:10
مهدی مح

مفاعیلن مفاعیلن فعولن وزن دوبیتی