شمارهٔ ۷۵
نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست
وصف روی توبگویم که مرا دستورست
گرنویسم پراز اسرار کتابی گردد
آنچه بر رق دل (من) مسطورست
همه آفاق بریدم بمثالی فرمان
که زسلطان جمال تو مرا منشورست
شوق دردل ارنی گوی شبی همچوکلیم
آمدم برسر کوی تو که جانرا طورست
آتش روی تو دیدم که ندارد تابی
پیش او چشمه خورشید که آبش نورست
هرکسی را (که) بمعنی بتو نزدیکی نیست
صورتش گر به مثل جان بود از دل دورست
هرکرا عشق تو در بزم بزم ازل جامی داد
گرچه مستی نکند تا بابد مخمورست
زانده تست سخن گفتن من،وین اشعار
شکری زآن قصب و شهدی ازآن زنبورست
چون بسمع تو رسانند بگو کاین ابیات
آه آن شیفته و ناله آن رنجورست
همه در بزم از دست (تو) نالم چون چنگ
تا که ابریشم رگ برتن چون طنبورست
دیده چون دید که چون گل بجمالی معروف
بنده زآن روز چو بلبل بسخن مشهورست
عاشق ارمدحت معشوق کند عیبی نیست
بلبل ار ناله کند ازپی گل معذورست
سیف فرغانی مرده است و من اسرافیلم
وین سخن نفخه عشقست وزبانم صورست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست
وصف روی توبگویم که مرا دستورست
هوش مصنوعی: عشق تو در دل من نوشته شده و وصف زیبایی تو بر من واجب است که بگویم.
گرنویسم پراز اسرار کتابی گردد
آنچه بر رق دل (من) مسطورست
هوش مصنوعی: اگر بخواهم بنویسم، نوشتهام پر از رازها خواهد شد و آنچه که در دل من نوشته شده است، مانند یک کتاب خواهد بود.
همه آفاق بریدم بمثالی فرمان
که زسلطان جمال تو مرا منشورست
هوش مصنوعی: من تمام دنیا را ترک کردهام، چرا که دستوری از تو دارم؛ زیرا زیبایی تو برای من چون یک سند و منشور ارزشمند است.
شوق دردل ارنی گوی شبی همچوکلیم
آمدم برسر کوی تو که جانرا طورست
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاقی که در دل دارم را برایت بگویم، شبی مانند کلام من به اینجا آمدم، در کنار کوی تو که زندگی را به من معنا میبخشد.
آتش روی تو دیدم که ندارد تابی
پیش او چشمه خورشید که آبش نورست
هوش مصنوعی: من شعلهی زیبایی تو را دیدم که تاب و توان شگفتانگیزی دارد، مانند چشمهای از نور خورشید که در آن آب، تنها روشنی و درخشندگی است.
هرکسی را (که) بمعنی بتو نزدیکی نیست
صورتش گر به مثل جان بود از دل دورست
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو نزدیک نیست، حتی اگر از نظر ظاهری به تو شبیه باشد، باز هم از دل تو دور است.
هرکرا عشق تو در بزم بزم ازل جامی داد
گرچه مستی نکند تا بابد مخمورست
هوش مصنوعی: هر کس که عشق تو را در محفل جاودانه دریافت کند، به او جامی میدهند؛ حتی اگر او به دلیل نداشتن حال مستی، هرگز مست نشود، باز هم برای همیشه در حالت نشئگی خواهد بود.
زانده تست سخن گفتن من،وین اشعار
شکری زآن قصب و شهدی ازآن زنبورست
هوش مصنوعی: من بر آمدهام از تو و سخنان من نتیجۀ وجود توست؛ این اشعار نشاندهندۀ قدردانی من از آن نهر عسل و شهدی است که زنبور از آن میگیرد.
چون بسمع تو رسانند بگو کاین ابیات
آه آن شیفته و ناله آن رنجورست
هوش مصنوعی: وقتی این اشعار را به گوشت میرسانند، بگو که این کلمات از درد و سوختن دل عاشقی میآیند و نالههای کسی است که رنج میکشد.
همه در بزم از دست (تو) نالم چون چنگ
تا که ابریشم رگ برتن چون طنبورست
هوش مصنوعی: همه در مهمانی از دست تو ناله میکنیم، مانند چنگی که صدا میدهد، چرا که رگ بدن هم مثل تارهای طنبور است و تحت تأثیر قرار میگیرد.
دیده چون دید که چون گل بجمالی معروف
بنده زآن روز چو بلبل بسخن مشهورست
هوش مصنوعی: وقتی که چشمم جمال زیبای تو را دید، متوجه شدم که چقدر معروف و محبوب هستی. از آن روز به بعد، مانند بلبل در مورد تو سخن میگویم و از زیباییات میخوانم.
عاشق ارمدحت معشوق کند عیبی نیست
بلبل ار ناله کند ازپی گل معذورست
هوش مصنوعی: اگر عاشق به خاطر معشوق خود سخن خوبی بگوید، اشکالی ندارد. همچنین، اگر بلبل به خاطر جستجوی گل ناله کند، باید او را بخشید.
سیف فرغانی مرده است و من اسرافیلم
وین سخن نفخه عشقست وزبانم صورست
هوش مصنوعی: سیف فرغانی از دنیا رفته و من در جایگاه اسرافیل ایستادهام. این گفتار، نشانهای از عشق است و زبان من هم پیامی مانند صور است.
حاشیه ها
1398/09/07 18:12
هر که عشق تو در بزم ازل جامی داد-----درست است

سیف فرغانی