گنجور

شمارهٔ ۷۰

دلم بسلسله زلف یار در بندست
اگر قبول کنی حال من ترا پندست
زبند مهرش چون پای دل شود آزاد
مرا که باسر زلفش هزار پیوندست
بسان لیلی بگشایی وببندی زلف
ترا خبر نه (که) مجنونی اندرین بندست
برآوری زمن تلخ کام هر دم شور
ازآنکه پسته شیرین تو شکر خندست
ازآرزوی رخ تو اگر بباغ روم
کدام لاله برخساره تو مانندست
زکات خوبی خود را دمی بباغ خرام
که گل بدیدن روی تو آرزومندست
زعاشقان تو امروزدر زمانه منم
کسی که او بسلامی زدوست خرسندست
کسی که او اثر صبح روز وصل ندید
شب فراق چه داند که تا سحر چندست
جواب سعدی گفتم بالتماس کسی
که او هزار چو من بنده را خداوندست
دل مرا که شد ازدست درهمه حالی
بخاک پای و سر کوی دوست سوگندست
چو عندلیب همی نال سیف فرغانی
ازآنکه گل را ایام حسن یکچندست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم بسلسله زلف یار در بندست
اگر قبول کنی حال من ترا پندست
هوش مصنوعی: دل من به زلف‌های یار بند است و اگر حال و احوالم را بپذیری، می‌تواند به تو نصیحتی بکند.
زبند مهرش چون پای دل شود آزاد
مرا که باسر زلفش هزار پیوندست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی عشق او قلب مرا از قید و بندهایش رها می‌کند، من آزاد می‌شوم. اما در عین حال، من در دام زیبایی و ویژگی‌های او گرفتار هستم و این پیوندها بسیار زیاد و عمیق‌اند.
بسان لیلی بگشایی وببندی زلف
ترا خبر نه (که) مجنونی اندرین بندست
هوش مصنوعی: مانند لیلی، زلفت را باز و بسته می‌کنی، اما خبر نداری که مجنون در این دلبستگی گرفتار است.
برآوری زمن تلخ کام هر دم شور
ازآنکه پسته شیرین تو شکر خندست
هوش مصنوعی: هر لحظه با تلخی‌های زندگی به یاری تو، خوشحالی و شوری در دل ایجاد می‌شود، چرا که شیرینی تو همانند قند است که لبخند به لب‌ها می‌آورد.
ازآرزوی رخ تو اگر بباغ روم
کدام لاله برخساره تو مانندست
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از آرزوی دیدن چهره‌ات به باغ بروم، کدام لاله می‌تواند بر روی صورت تو باشد؟
زکات خوبی خود را دمی بباغ خرام
که گل بدیدن روی تو آرزومندست
هوش مصنوعی: تنها لحظه‌ای در باغ قدم بزن و خوبی‌های خود را به نمایش بگذار چرا که گل‌ها در انتظار دیدن چهره‌ی تو هستند.
زعاشقان تو امروزدر زمانه منم
کسی که او بسلامی زدوست خرسندست
هوش مصنوعی: در میان عاشقان تو، من در این زمان کسی هستم که به خاطر دوستی، سلامتی‌ام را جشن می‌گیرم و از آن خوشحال هستم.
کسی که او اثر صبح روز وصل ندید
شب فراق چه داند که تا سحر چندست
هوش مصنوعی: کسی که لحظه‌های شیرین و دیدار صبح عشق را تجربه نکرده، نمی‌تواند بفهمد شب جدایی تا صبح چقدر طولانی و سخت است.
جواب سعدی گفتم بالتماس کسی
که او هزار چو من بنده را خداوندست
هوش مصنوعی: جواب سعدی را به کسی گفتم که او خود دارای مقام و قدرتی بسیار بالا است و هزاران بنده مثل من را در درگاهش دارد.
دل مرا که شد ازدست درهمه حالی
بخاک پای و سر کوی دوست سوگندست
هوش مصنوعی: دل من که در همه حالات به خاطر دوست به خاک پای و سر کوی او افتاده است، سوگند می‌خورم.
چو عندلیب همی نال سیف فرغانی
ازآنکه گل را ایام حسن یکچندست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای به نام عندلیب با اندوهی عمیق از سیف فرغانی می‌نالد و می‌گوید که زیبایی گل تنها مدت کوتاهی بر جاست.