شمارهٔ ۶۴
هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست
وآن کو نه مدحت تو کند در ضلالتست
قومی بکار دنیی وقومی بآخرت
مشغولیی که با تو نباشد بطالتست
نظمی که می کنیم وبآخر نمی رسد
از داستان عشق تو اول مقالتست
از حال ما خبر ز مجانین عشق پرس
هشیار را خبر نبود کین چه حالتست
گفتم بدل که تحفه جانان مکن زجان
گو را بکار ناید ومارا خجالتست
ابرام نامه گرچه ازآن در بریده ام
آهم رسول صادق وشعرم رسالتست
ای عالم ار تو وعده بجنت کنی خطاست
مشتاق دوست را که ز حورش ملالتست
آنکو بعلم وعقل خود از دوست باز ماند
عقلش جنون شناس که علمش جهالتست
وقتست سیف را که نگوید دگر سخن
ذکرت بدل کند که زبان را کلالتست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست
وآن کو نه مدحت تو کند در ضلالتست
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو خدمت نکند، در هدر دادن عمر خود به سر میبرد و هر کس که تو را ستایش نکند، در گمراهی است.
قومی بکار دنیی وقومی بآخرت
مشغولیی که با تو نباشد بطالتست
هوش مصنوعی: گروهی در پی کارهای دنیوی هستند و گروهی دیگر به دنبال کارهای آخرت. اما هر کار و مشکلی که به تو مربوط نباشد، بیهوده و بیفایده است.
نظمی که می کنیم وبآخر نمی رسد
از داستان عشق تو اول مقالتست
هوش مصنوعی: نظمی که ما به آن میپردازیم و به پایان نمیرسد، تنها آغاز داستان عشق توست.
از حال ما خبر ز مجانین عشق پرس
هشیار را خبر نبود کین چه حالتست
هوش مصنوعی: بپرس از مجنونها که حال دل ما چگونه است، زیرا هیچ کس عاقل از این حالت و شور و شوق ما خبر ندارد.
گفتم بدل که تحفه جانان مکن زجان
گو را بکار ناید ومارا خجالتست
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که به کسی دیگر عشق ورزیده، که از این عشق تو نمیتوانی بهرهای ببری و این تنها ما را در معرض خجالت قرار میدهد.
ابرام نامه گرچه ازآن در بریده ام
آهم رسول صادق وشعرم رسالتست
هوش مصنوعی: اگرچه در کار نوشتن از جانب یادداشتهایم فاصله گرفتهام، اما احساساتم پیامآور راستگویی است و شعرهایم حامل پیامی مهم هستند.
ای عالم ار تو وعده بجنت کنی خطاست
مشتاق دوست را که ز حورش ملالتست
هوش مصنوعی: ای عالم، اگر تو وعدهٔ بهشت را بدهی، اشتباه کردهای. چرا که کسی که مشتاق دوست است، از نعمتهای بهشت دلزده و خسته است.
آنکو بعلم وعقل خود از دوست باز ماند
عقلش جنون شناس که علمش جهالتست
هوش مصنوعی: کسی که با علم و داناییاش نتواند از دوست بهرهمند شود، عقلش به جنون شباهت دارد، زیرا علم او در حقیقت جهل است.
وقتست سیف را که نگوید دگر سخن
ذکرت بدل کند که زبان را کلالتست
هوش مصنوعی: در زمانی که سیف (شمشیر) به کار افتد، دیگر نمیتواند صحبت کند و یاد تو را در دلش جای میدهد؛ زیرا زبانش دیگر بیفایده است.
حاشیه ها
1399/10/09 12:01
اشکان اریافر
ذلالت درست تر است از ضلالت

سیف فرغانی