گنجور

شمارهٔ ۵۶۸

نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی
بهشتست او که اندر وی بیابی هرچه می خواهی
اگرچه عاشقانش را بهشت اندر نظر ناید
غلام هندوند اورا همه ترکان خرگاهی
ایا دنیا زتو گلشن بعشق تست جان درتن
رخ پرنور تو روشن بنور صبغت اللهی
جفا باعاشقان کم کن که مر سلطان ظالم را
درازی باشد اندر دست واندر عمر کوتاهی
الا ای طالب صادق اگر بر وی شدی عاشق
کنون می ران که براسبی کنون می رو که بر راهی
چو داد بندگی دادی ستاندی خط آزادی
کنون مطلق که در بندی کنون رسته که درچاهی
ازو او را خوه ای مسکین چو او داری همه داری
زدریا در طلب زیرا زجو حاصل شود ماهی
وگر اورا همی خواهی ببر پیوند خود ازخود
چو دربارت گهر باشد مکن با دزد همراهی
بپای عقل خود نتوان طریق عشق او رفتن
که نتوان زرگری کردن بدست افزار جولاهی
برو ای سیف فرغانی زمانی دور شو از خود
دمی کزخویشتن دوری زنزدیکان درگاهی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی
بهشتست او که اندر وی بیابی هرچه می خواهی
هوش مصنوعی: زیبایی که چهره‌اش مثل ماه می‌درخشد و اگر به او نظر کنی، بهشت را می‌بینی. او مظهر آرزوهاست و در وجودش هر چیزی که بخواهی، پیدا می‌شود.
اگرچه عاشقانش را بهشت اندر نظر ناید
غلام هندوند اورا همه ترکان خرگاهی
هوش مصنوعی: هرچند که به نظر عاشقان، بهشت جذاب و دلنشین می‌آید، اما آن فرد سیاه‌چشم (غلام هند) برای همه ترک‌ها از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
ایا دنیا زتو گلشن بعشق تست جان درتن
رخ پرنور تو روشن بنور صبغت اللهی
هوش مصنوعی: آیا دنیا به خاطر عشق تو مانند گلشنی است؟ جانم در وجودم به نور چهره‌ات تابش دارد و نور الهی بر آن می‌تابد.
جفا باعاشقان کم کن که مر سلطان ظالم را
درازی باشد اندر دست واندر عمر کوتاهی
هوش مصنوعی: با عاشقان کمتر سختی و بی‌مهری کن، چون طول عمر ظالم مانند عمر کوتاه انسان‌ها است و روزی به پایان می‌رسد.
الا ای طالب صادق اگر بر وی شدی عاشق
کنون می ران که براسبی کنون می رو که بر راهی
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال حقیقتی، اگر واقعاً عاشق او شده‌ای، اکنون باید به سمت او بروی و بر اسب خود را برانید و به راه ادامه بدهی.
چو داد بندگی دادی ستاندی خط آزادی
کنون مطلق که در بندی کنون رسته که درچاهی
هوش مصنوعی: وقتی که به خدمت و تابعیت کسی درآمدی، در واقع بندی از او گرفته‌ای و حالا که آزاد شده‌ای، دیگر نباید خودت را به بند کسی درآوری؛ زیبایی زندگی در رهایی و آزادی است، نه در اسارت.
ازو او را خوه ای مسکین چو او داری همه داری
زدریا در طلب زیرا زجو حاصل شود ماهی
هوش مصنوعی: اگر تو خواهان او هستی، ای بیچاره، زیرا اگر او را داشته باشی، همه چیز داری. بر روی دریا برای طلب او برو، زیرا از آب، ماهی نصیبت خواهد شد.
وگر اورا همی خواهی ببر پیوند خود ازخود
چو دربارت گهر باشد مکن با دزد همراهی
هوش مصنوعی: اگر خواهان او هستی، پیوند خود را از چیزهای بی‌ارزش قطع کن. چون اگر در خانه‌ات جواهر وجود داشته باشد، نباید با دزد هم‌نوازی کنی.
بپای عقل خود نتوان طریق عشق او رفتن
که نتوان زرگری کردن بدست افزار جولاهی
هوش مصنوعی: عقل انسان نمی‌تواند به تنهایی راه عشق را طی کند، زیرا مثل این است که یک زرگر بخواهد با ابزارهای نادرست کار کند؛ در واقع، برای درک عشق نیاز به تسلط و ابزارهای مناسب است.
برو ای سیف فرغانی زمانی دور شو از خود
دمی کزخویشتن دوری زنزدیکان درگاهی
هوش مصنوعی: ای سیف فرغانی، دور شو از خود و لحظه‌ای بی‌خیال خودت باش، زیرا دوری از خودت باعث نزدیکی به دیگران و درگاه عشق می‌شود.