گنجور

شمارهٔ ۵۴۴

ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه خوشی
بی چون تو دلستانی در تن ز جان چه خوشی
پرسی ز من که بی من با خود چه بود حالت
اندر جوار دشمن بی دوستان چه خوشی
مشتاق چون تویی را از غیر تو چه راحت
جویای قوت جان را از آب و نان چه خوشی
گفتی مرا که چونی در دامگاه دنیا
مرغ آبی فلک را در خاکدان چه خوشی
گویی خوشست حالت با مردم زمانه
با همرهان رهزن در کاروان چه خوشی
از جان خود دلی را بی وصل تو چه نیکی
زآب دهن کسی را اندر دهان چه خوشی
این جان نازنین را از جسم راحتی نه
با همدگر دو ضد را در یک مکان چه خوشی
جویای حضرتت را از سیف نیست بهره
آنرا که زنده باشد از مردگان چه خوشی
دنیا و آخرت را بهر تو ترک کردم
بی تو درین چه راحت جز تو در آن چه خوشی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه خوشی
بی چون تو دلستانی در تن ز جان چه خوشی
هوش مصنوعی: ای دوست، بدون تو در این دنیا زندگی چه خوشی دارد؟ جز تو دل‌ربا و شگفت‌انگیز، چه لذتی در وجود انسان باقی می‌ماند؟
پرسی ز من که بی من با خود چه بود حالت
اندر جوار دشمن بی دوستان چه خوشی
هوش مصنوعی: از من پرسیدی که وقتی تنها هستم، چه حالی دارم. در کنار دشمن و بدون دوستان، چه لذتی ممکن است وجود داشته باشد؟
مشتاق چون تویی را از غیر تو چه راحت
جویای قوت جان را از آب و نان چه خوشی
هوش مصنوعی: عاشق و مشتاقی مانند تو را نمی‌توان به راحتی از غیر خودت دور کرد. کسی که برای زندگی‌اش به آب و نان نیاز دارد، از این نیازهایی که دارد احساس خوشبختی می‌کند.
گفتی مرا که چونی در دامگاه دنیا
مرغ آبی فلک را در خاکدان چه خوشی
هوش مصنوعی: تو از حال من پرسیدی که در این دنیای فانی چه‌طور هستم، در حالی که مرغ آبی آسمان در اینجا در خاک و دنیای مادی گرفتار است و خوشی واقعی چیست؟
گویی خوشست حالت با مردم زمانه
با همرهان رهزن در کاروان چه خوشی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که بودن با دیگران در زمانه‌ی خود، همراه با دوستان و هم‌سفران، در این سفر بسیار لذت‌بخش است.
از جان خود دلی را بی وصل تو چه نیکی
زآب دهن کسی را اندر دهان چه خوشی
هوش مصنوعی: زندگی بدون وصال تو برای من بی‌معناست و هیچ چیز نمی‌تواند لذتی را که در کنار تو تجربه می‌کنم، جبران کند.
این جان نازنین را از جسم راحتی نه
با همدگر دو ضد را در یک مکان چه خوشی
هوش مصنوعی: این جان باارزش ما و جسم را نمی‌توان در کنار هم حس راحتی کرد، چراکه دو چیز متضاد نمی‌توانند در یک مکان به خوبی coexist کنند.
جویای حضرتت را از سیف نیست بهره
آنرا که زنده باشد از مردگان چه خوشی
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی تو هستند، از شمشیر فایده‌ای نمی‌برند، زیرا کسی که از مردگان زنده باشد، چه خوشی می‌تواند ببرد؟
دنیا و آخرت را بهر تو ترک کردم
بی تو درین چه راحت جز تو در آن چه خوشی
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت را به خاطر تو رها کرده‌ام. بدون تو هیچ راحتی ندارم و جز تو در آن دنیا هیچ شادی‌ای نیست.

حاشیه ها

1394/09/16 06:12
ساجده

وزن مفعول و فاعلاتن مفعول فاعلات
بحر مضارع مثمن اخرب