شمارهٔ ۵۴۲
ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی
معنی صورت تو ندانست هرکسی
ای بهر روی خویش ز ما کرده آینه
نشنیده ام که آینه کرد از صور کسی
این طرفه تر که از نظرم رفته ای و باز
غیر تو می نیایدم اندر نظر کسی
کار مرا حواله بدیگر کسی مکن
کندر جهان به جز تو ندارم دگر کسی
در عالمی که خلق در آن جمله بنده اند
سلطان شد ار ترا نظر افتاد بر کسی
گرد از وجود خاکی عاشق برآورد
چون اوفتاد آتش عشق تو در کسی
شب را بدم چو روز کند روز را چو شب
از شوق (تو) گر آه کند در سحر کسی
روزی لبش بآه ندامت کنند خشک
گر بهر تو شبی نکند دیده تر کسی
خاک درت بملک دو عالم نمی دهم
چیزی بجان خرد نفروشد بزر کسی
کس بی عنایت تو بتو در نمی رسد
بی لشکر تو بر تو نیابد ظفر کسی
آن کو ز جان بکرد قدم راه تو برفت
ای راه تو بپای نبرده بسر کسی
اندر طریق عشق تو مردن سلامتست
وای ار سلیم عود کند زین سفر کسی
جویای ملک عشقت اگر چه بود فقیر
او محتشم بود نبود مختصر کسی
در رزمگاه همت رستم نبرد او
نی سام سیم چیزی و نی زال زر کسی
تا خاک و زر بسنگ سویت نکرد راست
در عشق تو نگشت چو زر نامور کسی
لفظیست شعر بنده و معنیش جمله تو
در شعر ذکر تو نکند این قدر کسی
از شعرها که گفتم و از نیکوان که دید
خوشتر حدیث تست و تویی خوبتر کسی
اندر طریق وصف تو ای تو برون ز وصف
رفتم چنانک نیست مرا بر اثر کسی
در نظم شعر چون بزبان درفشان کند
تا سینه چون صدف نکند پرگهر کسی
گوینده حدیث ترا من بدین سخن
کردم خبر که از تو ندارد خبر کسی
این نوعروس غیب که از پرده رو نمود
بنگر، بپوش عیب چو من بی هنر کسی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی
معنی صورت تو ندانست هرکسی
هوش مصنوعی: ای آن کس که زیبایی چهرهات در هیچکس دیگری یافت نمیشود، هر کسی نتوانسته معنای واقعی چهره تو را درک کند.
ای بهر روی خویش ز ما کرده آینه
نشنیده ام که آینه کرد از صور کسی
هوش مصنوعی: تو به خاطر زیباییهای خود، از ما غافل شدهای؛ هرگز نشنیدهام که آینه برای کسی، از جلوههای او بگوید.
این طرفه تر که از نظرم رفته ای و باز
غیر تو می نیایدم اندر نظر کسی
هوش مصنوعی: چه جالب است که از نظر من رفتهای، و هیچکس جز تو در نظرم نمیآید.
کار مرا حواله بدیگر کسی مکن
کندر جهان به جز تو ندارم دگر کسی
هوش مصنوعی: کارهام را به کس دیگری واگذار نکن، زیرا در این دنیا هیچکس جز تو ندارم.
در عالمی که خلق در آن جمله بنده اند
سلطان شد ار ترا نظر افتاد بر کسی
هوش مصنوعی: در دنیایی که همه مردم در آن به نوعی بنده و زیر سلطهاند، اگر نگاه تو بر کسی بیفتد، او به سلطنت خواهد رسید.
گرد از وجود خاکی عاشق برآورد
چون اوفتاد آتش عشق تو در کسی
هوش مصنوعی: عاشق با وجود خاکیاش، غبار عشق را برمیدارد، هنگامی که آتش عشق تو در دل کسی شعلهور میشود.
شب را بدم چو روز کند روز را چو شب
از شوق (تو) گر آه کند در سحر کسی
هوش مصنوعی: اگر شب به روز تبدیل شود و روز به شب، از شوق تو، حتی اگر کسی در سحر آه بکشد.
روزی لبش بآه ندامت کنند خشک
گر بهر تو شبی نکند دیده تر کسی
هوش مصنوعی: یک روز لبان او به خاطر پشیمانی خشک خواهند شد، اگر کسی برای تو در شب، اشک نریزد.
خاک درت بملک دو عالم نمی دهم
چیزی بجان خرد نفروشد بزر کسی
هوش مصنوعی: من هرگز خاک پای تو را به پادشاهی دو جهان نمیفروشم، زیرا جان من به ارزش مقام بزرگتر از هیچ چیز نیست.
کس بی عنایت تو بتو در نمی رسد
بی لشکر تو بر تو نیابد ظفر کسی
هوش مصنوعی: هیچ کسی بدون توجه و عنایت تو به تو نمیرسد و بدون سپاه تو، هیچکس به پیروزی نخواهد رسید.
آن کو ز جان بکرد قدم راه تو برفت
ای راه تو بپای نبرده بسر کسی
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد از جان خود برای تو جانفشانی کند و در مسیر تو قدم بردارد، باید بداند که بدون داشتن آمادگی و ظرفیت لازم، نمیتواند به مقصد برسد.
اندر طریق عشق تو مردن سلامتست
وای ار سلیم عود کند زین سفر کسی
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، مردن سلامت است و اگر کسی در این سفر به سلامت بازگردد، نشان از سعادتمندی او است.
جویای ملک عشقت اگر چه بود فقیر
او محتشم بود نبود مختصر کسی
هوش مصنوعی: اگرچه او در جستجوی جایگاه عشق تو فقیر است، اما با وقار و با افتخار به دنبال توست و هیچکس در طلب عشق تو کممقدار نیست.
در رزمگاه همت رستم نبرد او
نی سام سیم چیزی و نی زال زر کسی
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، شجاعت رستم به او این امکان را میدهد که با هر کسی نبرد کند و او فقط به خاطر نسبتاش با زال یا به خاطر نژاد و لباسش نیست، بلکه به دلیل دلیرانه بودن و نیروی ارادهاش است که میجنگد.
تا خاک و زر بسنگ سویت نکرد راست
در عشق تو نگشت چو زر نامور کسی
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو راستین نرسیده باشد، در واقع همچون طلا که به سنگی تبدیل میشود، به خاک و بیارزشی میانجامد. فقط آنانی که در این عشق راستین قدم میگذارند، مانند زر شناخته شده و نامآور خواهند شد.
لفظیست شعر بنده و معنیش جمله تو
در شعر ذکر تو نکند این قدر کسی
هوش مصنوعی: این شعر بیان میکند که کلمات سرودههای من صرفاً الفاظی هستند و معنای واقعی آنها به اندازهای عمیق و غنی است که هیچکس قادر به بیان یا توصیف کامل آن نیست.
از شعرها که گفتم و از نیکوان که دید
خوشتر حدیث تست و تویی خوبتر کسی
هوش مصنوعی: از اشعاری که سرودم و از نیکان که ملاقات کردم، داستان تو برایم خوشتر است و تویی که از همه بهتر هستی.
اندر طریق وصف تو ای تو برون ز وصف
رفتم چنانک نیست مرا بر اثر کسی
هوش مصنوعی: در مسیر تو، ای محبوب، به گونهای از وصف و توصیف فراتر رفتم که دیگر هیچ تأثیری از کسی بر من نیست.
در نظم شعر چون بزبان درفشان کند
تا سینه چون صدف نکند پرگهر کسی
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا به این نکته اشاره دارد که وقتی انسان در سخن گفتن و بیان احساسات خود به هنر و زیبایی بپردازد، میتواند از دل خود گوهرهایی ارزشمند مانند صدف بیرون بیاورد. در حقیقت، سخن زیبا و هنری به اندازهای با ارزش است که باید با دقت و توجه بیان شود تا مثمر ثمر باشد. در غیر این صورت، مانند صدفی که خالی بوده و چیزی درونش نیست، ارزش و معنا ندارد.
گوینده حدیث ترا من بدین سخن
کردم خبر که از تو ندارد خبر کسی
هوش مصنوعی: من از طریق این سخن با تو صحبت کردم و خبری را رساندم که هیچکس از تو باخبر نیست.
این نوعروس غیب که از پرده رو نمود
بنگر، بپوش عیب چو من بی هنر کسی
هوش مصنوعی: به این عروس زیبا توجه کن که از پشت پرده بیرون آمده است. مثل من که هنری ندارم، عیبهای خود را پنهان کن.