شمارهٔ ۵۴۰
چو شود کز سر جرمم به کرم برخیزی
وز گناهی که از آن در خطرم برخیزی
هست خلق تو کریم از تو سزا آن باشد
کز سر زلت عاشق به کرم برخیزی
دی مرا گفتی اگر با تو نظر دیر کنم
که به یک بار چنین از نظرم برخیزی
آن میندیش که بر دل ز گناهان توام
گر غباری بود از خاک درم برخیزی
نشوی عاشق ثابتقدم ار همچون موی
در قفا تیغ زنندت ز سرم برخیزی
هرگزت دست به وصلم نرسد گر چون خاک
زیر پای آرمت از ره گذرم برخیزی
گویی آن دور ببینم که تو یک بار دگر
مست و مخمور از آغوش برم برخیزی؟
من در افتاده به تو و تو به من میگویی
کای مگس وقت نشد کز شکرم برخیزی؟
خشک جانی که مرا هست به قوال دهم
در سماع ار به غزلهای ترم برخیزی
کرمت دوش مرا گفت نمیخواهم من
کز در او چو گدایان به درم برخیزی
سیف فرغانی بنشین و مبادا که چو مرغ
گر به سنگت بزنند از شجرم برخیزی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شود کز سر جرمم به کرم برخیزی
وز گناهی که از آن در خطرم برخیزی
هوش مصنوعی: وقتی که از سر لطف و مهربانیات به خاطر گناهانم بخواهی به من کمک کنی و از خطرهایی که به خاطر آنها دارم رهاییام بخشی، دلگرم میشوم.
هست خلق تو کریم از تو سزا آن باشد
کز سر زلت عاشق به کرم برخیزی
هوش مصنوعی: حضور خداوند، نعمت بزرگ و خاصی است و شایسته است که از روی لطف و بزرگواری، عشق و محبت را به سوی ما به نمایش بگذارد. وقتی که انسان در پژ مری عشق و عشق ورزی گرفتار میشود، باید با دستگیری و رحمت او دوباره به سراغ نور و رحمت بینهایتش بیاید.
دی مرا گفتی اگر با تو نظر دیر کنم
که به یک بار چنین از نظرم برخیزی
هوش مصنوعی: میگویی اگر نتوانم مدتی به تو نگاه کنم، به یک لحظه اینچنین از جلوی چشمانم میروی.
آن میندیش که بر دل ز گناهان توام
گر غباری بود از خاک درم برخیزی
هوش مصنوعی: نگران گناهانت نباش، زیرا اگر چیزی در دل تو وجود دارد، مثل غباری است که به سادگی میتوان آن را کنار زد و از آن عبور کرد.
نشوی عاشق ثابتقدم ار همچون موی
در قفا تیغ زنندت ز سرم برخیزی
هوش مصنوعی: اگر مشقتها و مشکلات تو را از پا درآورند، عشق واقعی تو باعث نمیشود که ایمان و ارادتت به محبوب تغییر کند. در چنین حالتی، باید با قدرت و استقامت بیشتری به عشقات ادامه دهی.
هرگزت دست به وصلم نرسد گر چون خاک
زیر پای آرمت از ره گذرم برخیزی
هوش مصنوعی: هرگز به وصلت نخواهم رسید، حتی اگر مانند خاک زیر پای تو در گذر باشم و تو از این مسیر برامدی.
گویی آن دور ببینم که تو یک بار دگر
مست و مخمور از آغوش برم برخیزی؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من تصویری از آن دور را میبینم که تو یکبار دیگر مست و سرمست از آغوشم بلند میشوی؟
من در افتاده به تو و تو به من میگویی
کای مگس وقت نشد کز شکرم برخیزی؟
هوش مصنوعی: من به تو علاقهمندم و درگیر عشق تو هستم، ولی تو به من میگویی که الان وقت مناسب برای جدا شدن از این عشق نیست.
خشک جانی که مرا هست به قوال دهم
در سماع ار به غزلهای ترم برخیزی
هوش مصنوعی: اگر دل سرد و بیروحی داشته باشی، حتی وقتی در حال رقص و پایکوبی هستم، اگر به شعرهای شادابم گوش بدهی، ممکن است به زندگی و شور و شوق روی آورده و بیدار شوی.
کرمت دوش مرا گفت نمیخواهم من
کز در او چو گدایان به درم برخیزی
هوش مصنوعی: دیروز کرامت تو به من گفت که نمیخواهم، چون گدایان از در من بیرون میروی.
سیف فرغانی بنشین و مبادا که چو مرغ
گر به سنگت بزنند از شجرم برخیزی
هوش مصنوعی: سعدی، ای فرغانی، آرام بگیر و نگذار مانند پرندهای که وقتی به او ضربه میزنند از روی درخت بیفتد، تو نیز از موقعیت خود پایین بیایی.