گنجور

شمارهٔ ۵۳۹

هم دلبر من با من دلدار شود روزی
هم گلشن بخت من بی خار شود روزی
اندر ره او نبود جان کندن من ضایع
آنکس که دلم بستد دلدار شود روزی
خود را بامید آن دلشاد همی دارم
کآنکس که غمش خوردم غمخوار شود روزی
باشد که شبی ما را شکری بود از وصلش
ور نی گله از هجرش ناچار شود روزی
بنمود مرا عشقش آسان و ندانستم
کین کار بدین غایت دشوار شود روزی
همچون نفس عیسی در مرده دمد روحی
آنکس که ز عشق او بیمار شود روزی
از سکه مهر او مهر ار چو درم گیری
از نقد تو هریک جو دینار شود روزی
دزدیده دل خود را بر خنجر اوزن سیف
کآن مرغ که نکشندش مردار شود روزی
بی ماه رخش بختم شبهاست که می خسبد
دولت بود ار ناگه بیدار شود روزی
آن غم که همی آمد از هر طرفی ده ده
گر کم نکند یک یک بسیار شود روزی
با محنت عشق تو امید همی دارم
کین دولت سرمستم هشیار شود روزی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هم دلبر من با من دلدار شود روزی
هم گلشن بخت من بی خار شود روزی
هوش مصنوعی: روزی دلبر من به من می‌پیوندد و روزی خوشبختی‌ام بدون مشکلات و دشواری‌ها خواهد بود.
اندر ره او نبود جان کندن من ضایع
آنکس که دلم بستد دلدار شود روزی
هوش مصنوعی: در مسیر او جان کندن من بیهوده است، زیرا آن کسی که دل مرا ربوده است، روزی محبوب خواهد شد.
خود را بامید آن دلشاد همی دارم
کآنکس که غمش خوردم غمخوار شود روزی
هوش مصنوعی: من به امید آن روز که دلشاد شوم، خود را نگه داشته‌ام. می‌دانم روزی خواهد آمد که کسی که برایش غم خوردم، به من دل‌سوزی خواهد کرد.
باشد که شبی ما را شکری بود از وصلش
ور نی گله از هجرش ناچار شود روزی
هوش مصنوعی: امیدوارم شبی در کنار هم باشیم و از وصال او لذت ببریم، و اگر نه، روزی ناچار از دوری‌اش گله‌مند خواهیم شد.
بنمود مرا عشقش آسان و ندانستم
کین کار بدین غایت دشوار شود روزی
هوش مصنوعی: عشق او به من به نظر ساده و راحت آمد، اما نمی‌دانستم که این کار در آینده چقدر می‌تواند دشوار و پیچیده شود.
همچون نفس عیسی در مرده دمد روحی
آنکس که ز عشق او بیمار شود روزی
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر عشق او بیمار می‌شود، روزی مانند نفس عیسی به روحی تازه از او جان می‌گیرد.
از سکه مهر او مهر ار چو درم گیری
از نقد تو هریک جو دینار شود روزی
هوش مصنوعی: اگر از محبت او بهره‌مند شوی، مانند این است که تمام ثروت و دارایی‌ات را به دست آورده‌ای. چون هر چیزی که از او بگیری، ارزشش از طلا بیشتر خواهد بود.
دزدیده دل خود را بر خنجر اوزن سیف
کآن مرغ که نکشندش مردار شود روزی
هوش مصنوعی: دل خود را به خاطر زیبایی و جذبه‌ای که دارد، به دست خنجر او سپرده‌ام. چرا که آن پرنده‌ای که کشته نشود، روزی می‌میرد.
بی ماه رخش بختم شبهاست که می خسبد
دولت بود ار ناگه بیدار شود روزی
هوش مصنوعی: بدون وجود زیبایی‌اش، شانس و اقبال من در شب‌ها خواب می‌ماند. اگر روزی او به ناگاه بیدار شود، ممکن است شانس من نیز تغییر کند.
آن غم که همی آمد از هر طرفی ده ده
گر کم نکند یک یک بسیار شود روزی
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که از همه سو به انسان هجوم می‌آورد، اگر از شدت آن کاسته نشود، روزی به شدت بیشتری تبدیل خواهد شد.
با محنت عشق تو امید همی دارم
کین دولت سرمستم هشیار شود روزی
هوش مصنوعی: اگرچه در عشق تو رنج می‌کشم، اما هنوز امید دارم که روزی این حال شاد و سرخوش من بازگشت کند و هشیار شوم.