گنجور

شمارهٔ ۵۳۶

اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سریری
ترا گلیم گدایی به از قبای امیری
بوقت می گرو و از سپیدرویی خود دان
بزر سرخ خریدن سیه گلیم فقیری
ترا چه عیب کند یار و گر کند چه تفاوت
گر آفتاب کند عیب ذره را بحقیری
چو دوست سایه لطفی فگند بر سر کارت
بروی پشت زمین را چو آفتاب بگیری
ترا سعادت عشقش بپایه یی برساند
که خس دهی بستانند و زر دهند نگیری
اگر سلامت خواهی چراغ مجلس او شو
چو او فروخت نسوزی (و چون) بکشت نمیری
چو آتش آنچه بیابی برنگ خویشتنش کن
چنان مشو که ز بادی چو آب نقش پذیری
مدام در پی او رو که راه عشق بداند
که چشم عقل تو کورست اگر بدیده بصیری
تو نقد خود بد گر کس سپار تاش بسنجد
بسنگ خویش فزونی بنزد خویش کثیری
فطیر عقل تو خامست بی حرارت عشقش
برو بسوز که خامی، برو بپز که خمیری
سخن بقدر تو گویم که طعمه کرد نشاید
طعام مردم بالغ ترا که طفل بشیری
بگوش هوش زمانی سماع قول رهی کن
اگر عطارد ذهنی ور آفتاب ضمیری
چو سیف روز جوانی بعاشقی گذراند
سعادتش برساند چو بخت بنده بپیری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سریری
ترا گلیم گدایی به از قبای امیری
هوش مصنوعی: اگر مانند خسرو و پادشاهان، شایسته تاج و تخت هستی، بهتر است که با صفا و تواضع، زندگی کنی تا اینکه به ظاهر خود را بزرگ جلوه دهی و در حقیقت در زمره‌ی نیازمندان باشی.
بوقت می گرو و از سپیدرویی خود دان
بزر سرخ خریدن سیه گلیم فقیری
هوش مصنوعی: به وقت نیاز، برای برآوردن خواسته‌هایت به مهارت‌هایت متکی باش و بدان که با تلاش و زحمت می‌توانی از فقر و تنگدستی رهایی یابی، حتی اگر در ابتدا به نظر بیاید که به چیزی یا کسی مجبور شده‌ای.
ترا چه عیب کند یار و گر کند چه تفاوت
گر آفتاب کند عیب ذره را بحقیری
هوش مصنوعی: اگر یار تو را عیب‌گوید، چه اهمیتی دارد؟ حتی اگر آفتاب هم عیب یک ذره را نشان بدهد، این هیچ از ارزش آن ذره نمی‌کاهد.
چو دوست سایه لطفی فگند بر سر کارت
بروی پشت زمین را چو آفتاب بگیری
هوش مصنوعی: وقتی دوستی بر سر تو سایه لطفش را بیفکند، گویی که پشت زمین را مانند آفتاب در دست داری.
ترا سعادت عشقش بپایه یی برساند
که خس دهی بستانند و زر دهند نگیری
هوش مصنوعی: عشق تو به سطحی از خوشبختی می‌رسد که اگر درخت خس هم بدهی، به تو جایزه‌ای از زر و طلا خواهند داد و چیزی از دست نمی‌دهی.
اگر سلامت خواهی چراغ مجلس او شو
چو او فروخت نسوزی (و چون) بکشت نمیری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در زندگی‌ات خوشبخت و سالم باشی، باید در کنار افرادی باشی که اعمال نیکو دارند. اگر افرادی را که صفات اخلاقی خوبی ندارند، رها کنی و از آن‌ها دور شوی، در امان خواهی بود و آسیب نمی‌بیند.
چو آتش آنچه بیابی برنگ خویشتنش کن
چنان مشو که ز بادی چو آب نقش پذیری
هوش مصنوعی: اگر مانند آتش هستی، هر چیزی را که به دست می‌آوری، به رنگ خودت درآور، اما طوری نباش که تحت تأثیر دیگران قرار بگیری و همچون آب، به راحتی شکل بگیری.
مدام در پی او رو که راه عشق بداند
که چشم عقل تو کورست اگر بدیده بصیری
هوش مصنوعی: همواره در جستجوی او باش، چرا که تنها کسی که می‌داند راه عشق چیست، می‌تواند تو را هدایت کند. چون عقل و درک تو به تنهایی نمی‌تواند تو را به درستی راهنمایی کند.
تو نقد خود بد گر کس سپار تاش بسنجد
بسنگ خویش فزونی بنزد خویش کثیری
هوش مصنوعی: اگر تو ارزش‌های خود را به دیگران بسپاری تا آنها آن را بسنجند، این احتمال وجود دارد که خودت را کمتر از آنچه که هستی به حساب آورند.
فطیر عقل تو خامست بی حرارت عشقش
برو بسوز که خامی، برو بپز که خمیری
هوش مصنوعی: عقل تو هنوز نپخته و بی‌حرارتی است، به عشق برو تا آتش بگیری و در مسیر عشق رشد کنی. به جای خامی، به تلاش و پختگی بپرداز تا از حالت ناپختگی بیرون آیی.
سخن بقدر تو گویم که طعمه کرد نشاید
طعام مردم بالغ ترا که طفل بشیری
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ی تو سخن می‌گویم که سخنانم بسیار اندک و بی‌ارزش است، زیرا تو باید در خور این گونه سخنان نباشی و برای تو که شخصیت و عقل بالایی داری، باید از چیزهای بهتر و مناسب‌تری بهره‌مند شوی.
بگوش هوش زمانی سماع قول رهی کن
اگر عطارد ذهنی ور آفتاب ضمیری
هوش مصنوعی: به گوش و ذهن خود گوش کن و زمان مناسبی برای شنیدن حقایق و عشق پیدا کن. اگر ذهنت مانند عطارد تند و هوشیار است، یا اگر روح تو مانند آفتاب درخشان و پرنور است، از این زمان بهره ببر.
چو سیف روز جوانی بعاشقی گذراند
سعادتش برساند چو بخت بنده بپیری
هوش مصنوعی: انگار جوانی مانند شمشیری است که در عشق به کار می‌رود، خوشبختی‌اش به او می‌رسد، همانطور که سرنوشت غلامی در دوران پیری.