گنجور

شمارهٔ ۵۳۰

از آن شکر که تو در پسته دهان داری
سزد که راتبه جان من روان داری
به بوسه تربیتم کن که من برین درگه
نه آن سگم که تو تیمار من بنان داری
نظر در آینه کن تا تو را شود روشن
چو دیگران که چه رخسار دلستان داری
اگر کسی ندهد دل به چون تو دلداری
تو خویشتن بستانی که دست آن داری
جماعتی که در اوصاف تو همی‌گویند
که قد سرو و رخ همچو گلستان داری
نظر در آن گل رو می‌کنند، بی‌خبرند
ز غنچها که بر اطراف بوستان داری
پیام داد به من عاشقی که ای مسکین
که همچو من به سخن رسم عاشقان داری
به روی گل دگران خرمند چون بلبل
تو از محبت او تا به کی فغان داری؟
چو عاشقان همه احوال خویش عرض کنند
تو نیز قصه خود باز گو، زبان داری!
به بوسه‌ای چو رسیدی از آن دهان زنهار
ممیر کز لب لعلش غذای جان داری
چو دوست گفت سخن گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکرست آنکه در دهان داری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آن شکر که تو در پسته دهان داری
سزد که راتبه جان من روان داری
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید: به خاطر آن لذتی که تو در دهان داری، شایسته است که زندگی مرا شیرین کنی.
به بوسه تربیتم کن که من برین درگه
نه آن سگم که تو تیمار من بنان داری
هوش مصنوعی: مرا با محبت خود پرورش ده، چرا که من در این مقام به اندازه‌ای نیستم که مانند سگ تو از توجهات تو بهره‌مند شوم.
نظر در آینه کن تا تو را شود روشن
چو دیگران که چه رخسار دلستان داری
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن تا متوجه شوی که چقدر زیبا هستی، مانند دیگرانی که زیبایی چهره‌شان را می‌شناسند.
اگر کسی ندهد دل به چون تو دلداری
تو خویشتن بستانی که دست آن داری
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند به خوبی تو محبت کند و دلسوزی نماید، باید خودت را از آن وضعیت نجات دهی و به خودت توجه بیشتری داشته باشی.
جماعتی که در اوصاف تو همی‌گویند
که قد سرو و رخ همچو گلستان داری
هوش مصنوعی: گروهی هستند که در مورد ویژگی‌هایت صحبت می‌کنند و می‌گویند قد تو مانند سرو و چهره‌ات مانند گلستان است.
نظر در آن گل رو می‌کنند، بی‌خبرند
ز غنچها که بر اطراف بوستان داری
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت گلی توجه می‌کنند، اما از جوانه‌ها و گل‌های دیگر که در اطراف باغ وجود دارند، غافل‌اند.
پیام داد به من عاشقی که ای مسکین
که همچو من به سخن رسم عاشقان داری
هوش مصنوعی: عاشقی به من پیامی داد و گفت: ای بیچاره، تو هم مانند من در سخن گفتن از عشق، احساسات عمیقی داری.
به روی گل دگران خرمند چون بلبل
تو از محبت او تا به کی فغان داری؟
هوش مصنوعی: تو مانند بلبل که از عشق گل‌های دیگر شاداب و خوشحال است، تا چه زمانی باید از محبت او شکوه کنی؟
چو عاشقان همه احوال خویش عرض کنند
تو نیز قصه خود باز گو، زبان داری!
هوش مصنوعی: چنان که عاشقان از عشق و حال خود سخن می‌گویند، تو هم داستان خود را بگو، چرا که تو نیز توانایی بیان داری!
به بوسه‌ای چو رسیدی از آن دهان زنهار
ممیر کز لب لعلش غذای جان داری
هوش مصنوعی: وقتی به بوسه‌ای از آن لب‌های زیبا رسیدی، مواظب باش که از آن لذت نبر، زیرا از لب لعلش می‌توانی سرچشمه حیات را پیدا کنی.
چو دوست گفت سخن گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکرست آنکه در دهان داری
هوش مصنوعی: وقتی دوست صحبت کرد، سیف فرغانی گفت: آیا آنچه در دهان داری، سخن شکرآمیز است یا حدیثی دیگر؟