شمارهٔ ۵۲۹
تویی که عارض رخسار دلستان داری
دلم به غمزه ربودیّ و قصد جان داری
تو بوستان جمالیّ و ناشکفته هنوز
هزار غنچه بر اطراف بوستان داری
بدین رخ چو مه و قامت چو سرو روان
تو را همیرسد ار سر بر آسمان داری
چو در کنار نیایی کجا توان دیدن
دقیقهای که تو از لطف در میان داری
من ار ز پای درآیم تو را چه غم که چو من
هزار عاشق سرگشته در جهان داری
میان زمره خوبان مرا دلی گم گشت
توی ز جمله این دلبران که آن داری
ز دوستیّ تو کارم به کام دشمن شد
روا بود که چنین دوست را چنان داری
غمت به جان بخریدم خدات مزد دهاد
کز آن متاع نفیس اینچنین زیان داری
ز خاک درگه تو زآن مرا نصیبی نیست
که آب دیده خلقی بر آستان داری
مدام سبز بود گلشن محبت ما
اگر تو آب سخن اینچنین روان داری
تو آن مهی که تو را گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تویی که عارض رخسار دلستان داری
دلم به غمزه ربودیّ و قصد جان داری
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که چهره زیبایی داری، دلم را با نگاه فریبندهات دزدیدی و میخواهی مرا بکشی.
تو بوستان جمالیّ و ناشکفته هنوز
هزار غنچه بر اطراف بوستان داری
هوش مصنوعی: تو مانند باغی زیبا و پرگل هستی که هنوز شکوفههای فراوانی در اطراف خود داری.
بدین رخ چو مه و قامت چو سرو روان
تو را همیرسد ار سر بر آسمان داری
هوش مصنوعی: اگر چهرهات همچون ماه و قامتت مانند سرو باشد، روح و وجودت میتواند به اوج برسد، حتی اگر سرت به آسمان باشد.
چو در کنار نیایی کجا توان دیدن
دقیقهای که تو از لطف در میان داری
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار تو نباشم، چگونه میتوانم لحظهای را ببینم که تو با لطف و مهربانیات در میان هستی؟
من ار ز پای درآیم تو را چه غم که چو من
هزار عاشق سرگشته در جهان داری
هوش مصنوعی: اگر من از عشق تو دل بکنم و پایم را کنار بکشم، برای تو چه فرقی میکند؟ چون تو در این دنیا هزاران عاشق ناآگاه و سرگردان دیگر داری.
میان زمره خوبان مرا دلی گم گشت
توی ز جمله این دلبران که آن داری
هوش مصنوعی: من در میان خوبان دلباختهای دارم که در جمع این دلبران، تنها تو را میخواهم.
ز دوستیّ تو کارم به کام دشمن شد
روا بود که چنین دوست را چنان داری
هوش مصنوعی: به واسطه دوستی تو، کارم به نفع دشمنانم تمام شد. جای تعجب نیست که تو با چنین دوستی این طور رفتار میکنی.
غمت به جان بخریدم خدات مزد دهاد
کز آن متاع نفیس اینچنین زیان داری
هوش مصنوعی: غم تو را با جان خود خریدم، خداوند به تو پاداش دے تا از این متاع باارزش، چنین زیان نبینی.
ز خاک درگه تو زآن مرا نصیبی نیست
که آب دیده خلقی بر آستان داری
هوش مصنوعی: از خاک مکانی که تو در آن هستی، نصیب من چیزی نیست. فقط دلیل آنکه مردم بر درگاه تو اشک میریزند، نشاندهندهی جایگاه توست.
مدام سبز بود گلشن محبت ما
اگر تو آب سخن اینچنین روان داری
هوش مصنوعی: اگر تو به صحبتهایت با این لطافت و محبت ادامه دهی، همیشه باغ عشق ما سرسبز و پررونق خواهد بود.
تو آن مهی که تو را گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
هوش مصنوعی: تو همان ماهی که سیف فرغانی دربارهات گفته است، آیا آن چیزی که در دهان داری شیرین است یا نه؟