شمارهٔ ۵۱۷
دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی
با وفاداران خود تیغ جفا برداشتی
ما ز مهر دیگران پیوند ببریدیم و تو
مهر از ما برگرفتی دل ز ما برداشتی
ملکداران جهان حسن را در صف عرض
شد علمها سرنگون، تا تو لوا برداشتی
تو به دست حُسن خود خورشید نیکو روی را
از پی سیلی زدن، موی از قفا برداشتی
هرکه را تو بفکنی، کس برنگیرد در جهان
گر چو بتوانی میفکن هر که را برداشتی
در مصاف امتحان با من سپر افکندهاند
پادشاهان جهان تا تو مرا برداشتی
ما گدایانیم، سلطانان خریدار تواند
ای توانگر زین سبب چشم از گدا برداشتی
گر به دست آمد صدف را نزد تو قدری نماند
لعل حاصل شد نظر از کهربا برداشتی
همچو کاغذ پاره در سوراخ دیوارم منه
چون به دست لطف خود از ره مرا برداشتی
دوش با من گفت عشقت، بنگر ای گستاخ گوی
کاندرین حسرت شکایت از کجا برداشتی
آسمان همچون زمین سر مینهد بر پای تو
تا به عزم دستبوسِ دوست، پا برداشتی
چون سکندر گرچه پیمودی بسی شیب و فراز
چون خضر از لعل او آب بقا برداشتی
در سماع از قول تو عشاق افغان میکنند
تا تو بی برگ اندرین پرده نوا برداشتی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی
با وفاداران خود تیغ جفا برداشتی
هوش مصنوعی: دلبر زیبا از دنیا نشانههای وفا را برداشت و با وفاداران خود، ظلم و ستم را به کار گرفت.
ما ز مهر دیگران پیوند ببریدیم و تو
مهر از ما برگرفتی دل ز ما برداشتی
هوش مصنوعی: ما محبت و رابطهمان را با دیگران قطع کردیم، اما تو از محبت ما دست کشیدی و دلت را از ما جدا کردی.
ملکداران جهان حسن را در صف عرض
شد علمها سرنگون، تا تو لوا برداشتی
هوش مصنوعی: فرمانروایان و مقامات جهان در برابر زیبایی و کمال تو زانو زدند و همه پیشرفتها و افتخارات خود را کنار گذاشتند تا تو پرچم افتخار را برافراشتی.
تو به دست حُسن خود خورشید نیکو روی را
از پی سیلی زدن، موی از قفا برداشتی
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خود به خورشید، که چهرهای نیکو دارد، آسیب زدهای و موی او را از پشت سرش به خاطر این تیرگی برداشتهای.
هرکه را تو بفکنی، کس برنگیرد در جهان
گر چو بتوانی میفکن هر که را برداشتی
هوش مصنوعی: هر کسی را که تو دور کنی، در دنیا هیچ کس او را به حال اولش برنمیگرداند. اگر میتوانی، هر کسی را که میخواهی دور کن.
در مصاف امتحان با من سپر افکندهاند
پادشاهان جهان تا تو مرا برداشتی
هوش مصنوعی: در مواجهه با سختیها و آزمایشها، قدرتها و پادشاهان دنیای اطرافم تسلیم شدهاند تا تو مرا از این مشکلات آزاد کنی.
ما گدایانیم، سلطانان خریدار تواند
ای توانگر زین سبب چشم از گدا برداشتی
هوش مصنوعی: ما در حقیقت نیازمندان و فقراییم، اما تو که ثروتمند هستی، باید بدانی که این ثروت و قدرت توست که ما را به سمت خود جذب میکند. از این رو، اگر تو توجهی به ما نداشته باشی، به نقصان نمیافتیم، بلکه این بر قدرت تو دلالت میکند که از ما رویگردان شدهای.
گر به دست آمد صدف را نزد تو قدری نماند
لعل حاصل شد نظر از کهربا برداشتی
هوش مصنوعی: اگر صدفی به دستت رسید، مدت زیادی پیش تو نخواهد ماند. آنچه به دست آوردهای، تنها از طریق نگاه و توجه به آن، مثل لعلهای قیمتی خواهد بود که از کهربا به دست آوردهای.
همچو کاغذ پاره در سوراخ دیوارم منه
چون به دست لطف خود از ره مرا برداشتی
هوش مصنوعی: مانند کاغذ پارهای هستم که در سوراخ دیوار گیر کردهام، مرا به کناری بگذار چرا که با محبت و رحمتت از آن وضعیت نجاتم دادی.
دوش با من گفت عشقت، بنگر ای گستاخ گوی
کاندرین حسرت شکایت از کجا برداشتی
هوش مصنوعی: عشقت شب گذشته با من صحبت کرد و به من گفت: «ای بیپروا، از کجا این حسرت و شکایت را به دل داری؟»
آسمان همچون زمین سر مینهد بر پای تو
تا به عزم دستبوسِ دوست، پا برداشتی
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو و در تقدیر از دوست، به زمین میافتد و تو را برای ملاقات او تشویق میکند.
چون سکندر گرچه پیمودی بسی شیب و فراز
چون خضر از لعل او آب بقا برداشتی
هوش مصنوعی: اگرچه سکندر در سفرهایش با چالشها و دشواریهای زیادی روبرو شد، اما مانند خضر که از لعل و آب حیات بهرهمند شد، او هم توانست از تجربههایش در مسیر زندگی نکات ارزشمندی بیاموزد و برای دوام و بقاء خود بهرهبرداری کند.
در سماع از قول تو عشاق افغان میکنند
تا تو بی برگ اندرین پرده نوا برداشتی
هوش مصنوعی: در حال رقص و سماع، عاشقان به خاطر تو فریاد و ناله میکنند، زیرا تو در این فضا، بدون هیچ نشانی، صدای زیبایی را آغاز کردهای.