شمارهٔ ۵۱۴
ای در سر من از لب میگون تو مستی
با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست به بیماری و مستی
از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی
وز دست برو گو دو جهان چون تو بدستی
سر زیر لگدکوب غم آریم چو هستیم
در کوی تو راضیشده چون خاک به پستی
هرگز به خلاف تو نبندم نگشایم
دستی که تو بگشادی و پایی که تو بستی
آن عقل که سرمایه دعویست ربودی
و آن توبه که سرلشکر تقویست شکستی
ای عشق ز تو جان نبرد دل که درین بحر
او ماهی طعمه طلبست و تو چو شستی
ای سیف نکویان جهان قید تو بودند
در دام وی افتادی و از جمله برستی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای در سر من از لب میگون تو مستی
با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
هوش مصنوعی: ای معشوق من، تو با زیبایی و لبهای دلانگیزت مرا به شوق میآوری. در وجود من، به خاطر عشق تو، هیچ نشانی از دلبستگی به دنیا و هستی وجود ندارد.
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست به بیماری و مستی
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو مانند نرگس است، که در دل انسان تأثیر میگذارد و او را به حالتی افسرده و مستی میبرد.
از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی
وز دست برو گو دو جهان چون تو بدستی
هوش مصنوعی: از جای خود حرکت کن و دل و جانت را از اینجا بیرون ببر، زیرا تو به هیچ جایی نمیرسی. از دست خودت بگو که دو جهان نمیتوانند به دست تو بیفتند.
سر زیر لگدکوب غم آریم چو هستیم
در کوی تو راضیشده چون خاک به پستی
هوش مصنوعی: ما به خاطر غمهای خود، زندگیمان را به سختی تحمل میکنیم، و در کوی تو چون خاکی نرم و مطیع هستیم، به پستی و زبونی راضی شدهایم.
هرگز به خلاف تو نبندم نگشایم
دستی که تو بگشادی و پایی که تو بستی
هوش مصنوعی: هرگز دست به کارهایی که برخلاف خواستهات باشد نمیزنم و دست و پای خود را که تو برایم گشودهای و بستهای، باز نخواهم کرد.
آن عقل که سرمایه دعویست ربودی
و آن توبه که سرلشکر تقویست شکستی
هوش مصنوعی: عقلی که اساس ادعا و درخواست بود را از دست دادی و آن توبهای که رهبر پرهیزکاری بود را شکستی.
ای عشق ز تو جان نبرد دل که درین بحر
او ماهی طعمه طلبست و تو چو شستی
هوش مصنوعی: ای عشق، دل نمیتواند زندگیاش را از دست بدهد، زیرا در این دریا، دل مانند ماهی است که در جستوجوی طعمه میباشد و تو مانند آبشویی که آن ماهی را فراری میدهی.
ای سیف نکویان جهان قید تو بودند
در دام وی افتادی و از جمله برستی
هوش مصنوعی: ای سیف، تو از خوبان جهان هستی و دیگران به تو وابسته بودند، اما حالا خودت در دام گرفتاری افتادهای و از بقیه جدا شدهای.