شمارهٔ ۵۱۳
ای سازگار با همه با من نساختی
با دوستدار خویش چو دشمن نساختی
تو همچو جان لطیفی و من همچو تن کثیف
ای جان ترا چه بود که با تن نساختی
ای از زبان چرب سخن گفته همچو آب
با آب شعر بنده چو روغن نساختی
بیتی نگفتم از پی سوز وصال تو
کآن را بهجر نوحه و شیون نساختی
عاشق بسی بکشتی و خونش نهان بماند
خوشه بسی درودی و خرمن نساختی
هرگز نتافتی چو مه اندر شب کسی
کش همچو روز از آن رخ روشن نساختی
ای معدن گهر نگذشتی بهیچ جای
تا خاک آن چو گوهر معدن نساختی
در هیچ بقعه یی نشدی کآن مقام را
میمون بسان وادی ایمن نساختی
این گردن و سر از پی تیغ تو داشت سیف
لیکن چو تیغ با سر و گردن نساختی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سازگار با همه با من نساختی
با دوستدار خویش چو دشمن نساختی
هوش مصنوعی: ای کسی که با همه سازگاری، چرا با من کنار نیامدی؟ حتی با کسی که دوستدار تو بودی، مانند دشمن رفتار نکردی.
تو همچو جان لطیفی و من همچو تن کثیف
ای جان ترا چه بود که با تن نساختی
هوش مصنوعی: تو همچون روحی لطیفی و من مانند بدن آلودهای هستم؛ چه شده که تو با این بدن ارتباطی برقرار نکردهای؟
ای از زبان چرب سخن گفته همچو آب
با آب شعر بنده چو روغن نساختی
هوش مصنوعی: تو که با گفتار شیرین خود، همچون آب در آب، سخن میگویی، اما شعر من را مانند روغن به هم نپیوندی.
بیتی نگفتم از پی سوز وصال تو
کآن را بهجر نوحه و شیون نساختی
هوش مصنوعی: من از شوق و احساس شدید در رابطه با تو، شعری نگفتهام چرا که غم و اندوه جدایی تو، این احساسات را به گریه و زاری تبدیل نکرده است.
عاشق بسی بکشتی و خونش نهان بماند
خوشه بسی درودی و خرمن نساختی
هوش مصنوعی: عاشقان زیادی را به خاطر عشقشان نابود کردی، ولی هیچکدام از درد و رنج آنها را نمیبینی. همچنین، بسیاری از خوشیها و خوبیها را از دست دادی، اما هنوز هیچ دستاوردی نداشتی.
هرگز نتافتی چو مه اندر شب کسی
کش همچو روز از آن رخ روشن نساختی
هوش مصنوعی: هرگز در شب کسی را پیدا نمیکنی که مانند ماه نورانی باشد، چون هیچکس نمیتواند مانند روز، از آن چهره روشن زیبایی داشته باشد.
ای معدن گهر نگذشتی بهیچ جای
تا خاک آن چو گوهر معدن نساختی
هوش مصنوعی: ای گنجینهای از زیبایی، تو هیچگاه از جایی عبور نکردی تا اینکه خاکت مانند گوهر معدن ارزشمند شد.
در هیچ بقعه یی نشدی کآن مقام را
میمون بسان وادی ایمن نساختی
هوش مصنوعی: در هیچ مکانی به اندازهی وادی ایمن، که برایش مقام والایی در نظر گرفته شده، مقام و جایگاه ارزشمندی برای تو ایجاد نشده است.
این گردن و سر از پی تیغ تو داشت سیف
لیکن چو تیغ با سر و گردن نساختی
هوش مصنوعی: این گردن و سر به خاطر تیغ تو بود، اما زمانی که تیغ با سر و گردن سازگار نبود.