شمارهٔ ۵۱۱
ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای
همچو شادی دوستان را انده تو دلگشای
خاک درگاه تو چون باد بهاری مشک بوی
آتش عشق تو همچون آب حیوان جان فزای
شور بختی را که با تلخی اندوهت خوشست
دوستی جان شیرین در دلش نگرفت جای
اندرین دوران ناقص جزتو از خوبان کراست
معنیی کامل چودین صورت چودنیا دلربای
گرچه گردون شان نهد در راه تو سربر قدم
بر سر گردون گردان عاشقان بینند پای
از برای زر گدایی کی کند درویش تو
زآنکه زر نزدیک او بی قدر باشد چون گدای
ای که وصل دوست خواهی دشمن خود گرنه یی
ترک عالم کن مخوه جز دوست چیزی از خدای
بر سر خار ریاضت مدتی بنشین ببین
روی معنی دار او اندر گل صورت نمای
نردبان همت اندر زیر پای روح نه
زآنکه دل می گویدت کای جان بعلیین برآی
طایر میمون نخواهدشد زشؤم بخت خویش
جغد را گر سالها در زیر پر گیرد همای
سیف فرغانی بخود کس را بر او راه نیست
گر در او می خوهی بیخود بکوی او درآی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای
همچو شادی دوستان را انده تو دلگشای
هوش مصنوعی: ای کسی که عاشقان را به سوی خود جذب میکنی، نور زیباییات راهنمای دلهاست. شادیهای دوستان به واسطهی توست و غمهایت دلها را شاد میکند.
خاک درگاه تو چون باد بهاری مشک بوی
آتش عشق تو همچون آب حیوان جان فزای
هوش مصنوعی: خاک درگاه تو مانند بوی خوش بهاری است و عطری که از آتش عشق تو برمیخیزد، مانند آبی است که جان را تازه و سرشار میکند.
شور بختی را که با تلخی اندوهت خوشست
دوستی جان شیرین در دلش نگرفت جای
هوش مصنوعی: بیچاره کسی که با تلخی اندوه تو به خوشی نمیرسد، زیرا او نمیتواند دوستی و عشق را در دل خود جا کند.
اندرین دوران ناقص جزتو از خوبان کراست
معنیی کامل چودین صورت چودنیا دلربای
هوش مصنوعی: در این دنیا که ناقص و ناقصالعقل است، تو تنها کسی هستی که زیبایی حقیقی و کامل را به تصویر میکشی. هیچکس دیگری نمیتواند به زیبایی و جذابیت تو باشد.
گرچه گردون شان نهد در راه تو سربر قدم
بر سر گردون گردان عاشقان بینند پای
هوش مصنوعی: هرچند آسمان و تقدیر ممکن است در مسیر تو سنگاندازی کنند، اما عاشقان واقعی خواهند دید که تو بر فراز مشکلات و موانع ایستادهای.
از برای زر گدایی کی کند درویش تو
زآنکه زر نزدیک او بی قدر باشد چون گدای
هوش مصنوعی: درویش برای به دست آوردن طلا و پول گدایی نخواهد کرد، زیرا طلا برای او ارزش و اهمیت چندانی ندارد، درست مانند یک گدای حقیقی که به دنبال چیزی بیشتر از صرفاً پول است.
ای که وصل دوست خواهی دشمن خود گرنه یی
ترک عالم کن مخوه جز دوست چیزی از خدای
هوش مصنوعی: اگر به وصال دوست برسدی، باید با دشمنی خود وداع کنی و اگر این کار را نمیکنی، پس بهتر است از دنیای مادی دوری کنی و جز دوست چیزی از خدا نخواهی.
بر سر خار ریاضت مدتی بنشین ببین
روی معنی دار او اندر گل صورت نمای
هوش مصنوعی: مدتی در سختی و زحمت بمان، سپس چهره حقیقت را که در زیباییها پنهان است، مشاهده کن.
نردبان همت اندر زیر پای روح نه
زآنکه دل می گویدت کای جان بعلیین برآی
هوش مصنوعی: نردبان اراده و تلاش در زیر پای روح توست، نه به این خاطر که دل به تو میگوید: ای جان، به مقام بلند برس.
طایر میمون نخواهدشد زشؤم بخت خویش
جغد را گر سالها در زیر پر گیرد همای
هوش مصنوعی: پرندهی میمون به خاطر بدشانسیاش هیچگاه تغییر نخواهد کرد و حتی اگر جغد سالها در زیر بال او باشد، باز هم به سمت شومیاش نخواهد رفت.
سیف فرغانی بخود کس را بر او راه نیست
گر در او می خوهی بیخود بکوی او درآی
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به او نزدیک شود؛ اگر میخواهی در او بگنجد، باید بدون درک و آگاهی وارد دنیای او شوی.