شمارهٔ ۵۰۷
به خود نظر کن اگر میخوهی که جان بینی
به جان که آنچه ز جان خوشتر است آن بینی
دل شکسته ما در نظر کجا آید
ترا که در تن خود بنگری و جان بینی
ترا بباغ چه حاجت بود که هر ساعت
ز روی خویش در آیینه گلستان بینی
وگر تو می خوهی ای عاشق دقیق نظر
کزو سخن شنوی یا ازو دهان بینی
پس از هزار تأمل اگر سخن گوید
چو نیک در نگری زآن دهان نشان بینی
ز موی هم نکنی فرق آن میانی را
که در میانه آن موی تا میان بینی
درون پیرهن آبیست منعقد تن او
که چون تو در نگری روی خود در آن بینی
بیا که با جگر تشنه در پی آن آب
ز دیده بر رخ من چون دل روان بینی
چو چشم و ابروی او بنگری هراسان باش
ز ترک مست که نزدیک او کمان بینی
وگر نداری آن بخت سیف فرغانی
که چون دلی بدهی روی دلستان بینی
بنیکوان نظری کن که بوی او آید
ز رنگ حسن که در روی نیکوان بینی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به خود نظر کن اگر میخوهی که جان بینی
به جان که آنچه ز جان خوشتر است آن بینی
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و اگر میخواهی حقیقت را درک کنی، باید به درون خودت توجه کنی؛ زیرا آنچه از جان و روح زیباتر و دلپذیرتر است، در درون خودت نهفته است.
دل شکسته ما در نظر کجا آید
ترا که در تن خود بنگری و جان بینی
هوش مصنوعی: دل شکسته ما برای تو کجا نمایان میشود، در حالی که تو تنها به ظواهر خود نگاه میکنی و غفلت داری از درونات.
ترا بباغ چه حاجت بود که هر ساعت
ز روی خویش در آیینه گلستان بینی
هوش مصنوعی: چرا نیاز داری که هر لحظه از زیبایی خودت در آینه گلستان ببینی، وقتی تو خود باغ را زیبا کردهای؟
وگر تو می خوهی ای عاشق دقیق نظر
کزو سخن شنوی یا ازو دهان بینی
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق هستی، باید با دقت به کسی که با او صحبت میکنی توجه کنی، تا بتوانی سخن او را بشنوی یا از دهان او درک کنی.
پس از هزار تأمل اگر سخن گوید
چو نیک در نگری زآن دهان نشان بینی
هوش مصنوعی: اگر پس از هزار بار فکر کردن سخنی بگوید، وقتی به خوبی به آن گوش دهی، میتوانی نشانههایی از حقیقت و درون او را در کلامش ببینی.
ز موی هم نکنی فرق آن میانی را
که در میانه آن موی تا میان بینی
هوش مصنوعی: موهایی که در وسط قرار دارند، به گونهای رشد کردهاند که نمیتوان بین آنها فاصلهای ایجاد کرد؛ به طوری که این موهای میانی به بینی نزدیک هستند.
درون پیرهن آبیست منعقد تن او
که چون تو در نگری روی خود در آن بینی
هوش مصنوعی: درون پیراهن آبی او، جایی است که تنش قرار دارد و وقتی تو به او نگاه میکنی، میتوانی چهرهات را در آن ببینی.
بیا که با جگر تشنه در پی آن آب
ز دیده بر رخ من چون دل روان بینی
هوش مصنوعی: بیا و ببین که من با دلی پر از تشنگی برای رسیدن به آب، از چشمانم اشک میریزم و این اشکها بر روی صورتم همچون دل که به سمت تو روان است، جاری است.
چو چشم و ابروی او بنگری هراسان باش
ز ترک مست که نزدیک او کمان بینی
هوش مصنوعی: وقتی به چشم و ابروی او نگاه کنی، باید از زیباییهایش بترسی؛ زیرا در نزدیکی او، جذابیتی به مانند کمان مشاهده میکنی.
وگر نداری آن بخت سیف فرغانی
که چون دلی بدهی روی دلستان بینی
هوش مصنوعی: اگر آن شانس و اقبال خوب را نداری که وقتی دلی را به کسی میسپاری، زیبایی چهرهاش را ببینی.
بنیکوان نظری کن که بوی او آید
ز رنگ حسن که در روی نیکوان بینی
هوش مصنوعی: به زیباییهای دلانگیز نگاه کن، تا بوی دلپذیر عشق را احساس کنی؛ چرا که زیبایی چهره نیکوکاران تجلی جمال اوست.