گنجور

شمارهٔ ۵۰۶

ای عشق تو داده روح را می
مستان تو از تو دور تا کی
عشق تو شعار ماست در دین
روی تو بهار ماست در دی
خورشید رخی و یک جهان خلق
چون سایه ترا فتاده در پی
وز عکس رخ چو لاله ریزان
چون آب بقم ز عارضت خوی
اندر لب لعل تو حلاوت
آمیخته همچو شهد بامی
جز عشق تو هرچه هست لاخیر
جز وصل تو هرچه هست لاشی
وصف تو ز طبع من عجب نیست
چون در ز صدف چو شکر از نی
هرکو نه بعشق زنده شد سیف
ای زنده بدو و مرده بی وی
گر خود پدر قبیله باشد
رو نسبت خود ببر از آن حی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عشق تو داده روح را می
مستان تو از تو دور تا کی
هوش مصنوعی: ای عشق، تو به روح من زندگی بخشیده‌ای، مستانه‌ام را از تو دور بمانم تا کی؟
عشق تو شعار ماست در دین
روی تو بهار ماست در دی
هوش مصنوعی: عشق تو محور اصلی زندگی ماست و در زیبایی تو، زندگی ما زنده و شاداب است.
خورشید رخی و یک جهان خلق
چون سایه ترا فتاده در پی
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبای تو مانند خورشید است و همه‌ی انسان‌ها چون سایه‌ای در پی تو حرکت می‌کنند.
وز عکس رخ چو لاله ریزان
چون آب بقم ز عارضت خوی
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند لاله‌ای است که از نورش اشک می‌ریزد، و من در کنار تو چون آبی زلال هستم که از زیبایی‌ات سیراب می‌شود.
اندر لب لعل تو حلاوت
آمیخته همچو شهد بامی
هوش مصنوعی: در لب‌های شیرین تو طعمی وجود دارد که همانند شهد گلابی است.
جز عشق تو هرچه هست لاخیر
جز وصل تو هرچه هست لاشی
هوش مصنوعی: به جز عشق تو، هیچ چیز خوبی نیست و به جز وصالت، هیچ چیزی ارزشمند نیست.
وصف تو ز طبع من عجب نیست
چون در ز صدف چو شکر از نی
هوش مصنوعی: توصیف تو از طبیعت من خارج نیست، زیرا مانند شکر که از صدف به دست می‌آید، در وجود من جاری است.
هرکو نه بعشق زنده شد سیف
ای زنده بدو و مرده بی وی
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق زنده نشود، مانند سلاحی است که به دست کسی زنده باشد؛ او در واقع از زندگی واقعی محروم است و بی‌عشق، مرده محسوب می‌شود.
گر خود پدر قبیله باشد
رو نسبت خود ببر از آن حی
هوش مصنوعی: اگر پدر قبیله خودت هم باشی، باید از آن حیله و فریب دوری کنی.