شمارهٔ ۵۰۳
از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه
دوشم بلب شیرین جان داد بهر بوسه
از بهر غذای جان ای زنده بآب و نان
بستد لب خشک من زآن شکر تر بوسه
ای کرده رخت پیدا بر روی قمر لاله
وی کرده لبت پنهان در تنگ شکر بوسه
مه نور همی خواهد از روی تو در پرده
جان را ز همی گوید با لعل تو در بوسه
نزد تو خریداران گر معدن سیم آرند
ای گنج گهر زآن لب مفروش بزر بوسه
ای قبله جان هر شب بر خاک درت عاشق
چون کعبه روان داده بر روی حجر بوسه
چون جوف صدف او را پر در دهنی باید
وآنگاه طلب کردن زآن درج گهر بوسه
خواهی که شکر بارد از چشم چو بادامت
رو آینه بین وز خود بستان بنظر بوسه
چون خاک سر کویت آهنگ هوا کرده
بر ذره بمهر دل داده مه و خور بوسه
هرجا که تو برخیزی از پای تو بستاند
زنجیر سر زلفت چون حلقه ز در بوسه
لطفت که چو اندیشه حد نیست کنارش را
از روی تو انعامی دیدیم مگر بوسه
سیف ار ز تو میخواهد بوسه تو برو میخند
کز لعل تو خوش باشد گر خنده و گر بوسه
گر پای رقیبانت بوسند محبانت
ترسا ز پی عیسی زد بر سم خر بوسه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه
دوشم بلب شیرین جان داد بهر بوسه
هوش مصنوعی: یارم که بسیار دوست داشتنی است، در شب گذشته بوسی شیرین از لبانش گرفتم و جانم را برای آن بوسه فدای عشقش کردم.
از بهر غذای جان ای زنده بآب و نان
بستد لب خشک من زآن شکر تر بوسه
هوش مصنوعی: برای تغذیهی روح خود، ای زنده به آب و نان، لب خشک من را از آن بوسهی شیرین گرفتی.
ای کرده رخت پیدا بر روی قمر لاله
وی کرده لبت پنهان در تنگ شکر بوسه
هوش مصنوعی: ای چهرهات بر روی ماه مانند لاله پیداست و لبهایت در میان شیرینی شکر پنهان شده است.
مه نور همی خواهد از روی تو در پرده
جان را ز همی گوید با لعل تو در بوسه
هوش مصنوعی: ماه میخواهد که از چهرهات نور بگیرد و جان در پردهی عشق، با لبهای تو در بوسهای صحبت کند.
نزد تو خریداران گر معدن سیم آرند
ای گنج گهر زآن لب مفروش بزر بوسه
هوش مصنوعی: اگر کسی از خریداران نزد تو بیاید و خواستار جواهرات باارزشی مثل نقره باشد، تو که خودت گوهر ناب و ارزشمندی هستی، نباید لبانت را به هیچ قیمتی بفروشی. بوسه زدن بر لبان تو به اندازهای ارزشمند است که نیازی به فروش آنها نیست.
ای قبله جان هر شب بر خاک درت عاشق
چون کعبه روان داده بر روی حجر بوسه
هوش مصنوعی: ای محل عشق و آرامش جانم، هر شب بر خاک درگاهت عاشقانه میافتم، مانند کعبه که بر سنگی مینشیند و بوسه میزند.
چون جوف صدف او را پر در دهنی باید
وآنگاه طلب کردن زآن درج گهر بوسه
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن گوهر ارزشمند، باید او را در آغوش بگیری و سپس به دنبال بوسهای از آن جواهر باشی.
خواهی که شکر بارد از چشم چو بادامت
رو آینه بین وز خود بستان بنظر بوسه
هوش مصنوعی: اگر میخواهی اشک شکرین از چشمانت بریزد، به چهره محبوبت نگاه کن و از خودت بوسهای بگیر.
چون خاک سر کویت آهنگ هوا کرده
بر ذره بمهر دل داده مه و خور بوسه
هوش مصنوعی: با عشق و محبت به تو، هر ذرهای از وجودم مانند خاک سر کوی تو، آهنگ آسمان را میسازد و دل من به مه و خورشید عشق تو میبخشد.
هرجا که تو برخیزی از پای تو بستاند
زنجیر سر زلفت چون حلقه ز در بوسه
هوش مصنوعی: هرجایی که تو پا به زمین بگذاری، زنجیر موهای بلندت، چون حلقهای از در بوسه برمیدارد.
لطفت که چو اندیشه حد نیست کنارش را
از روی تو انعامی دیدیم مگر بوسه
هوش مصنوعی: لطفت به قدری بیحد و مرز است که ما تنها توانستیم بوسهای را به عنوان نشانهای از آن، در کنار زیبایی تو مشاهده کنیم.
سیف ار ز تو میخواهد بوسه تو برو میخند
کز لعل تو خوش باشد گر خنده و گر بوسه
هوش مصنوعی: اگر سیف (سلاح) از تو خواسته است که یک بوسه بدهی، تو با خنده برو. چون لبهای تو هم برای بوسیدن زیبا هستند و هم خندیدن، و هر دو برای او دلپذیر است.
گر پای رقیبانت بوسند محبانت
ترسا ز پی عیسی زد بر سم خر بوسه
هوش مصنوعی: اگر رقبایت به پای تو احترام بگذارند، دوستانت به خاطر عیسی، از روی سم خر هم بوسه میزنند.