شمارهٔ ۵۰۲
تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن مژه
می کنم در حسرت چشم تو خون باران مژه
گرخوهی تا بنگری بیمار تیرانداز را
بنگر اندر روی خود وآن چشم بین وآن مژه
تاکمان ابرو اندر قبضه حکمش فتاد
چشم شوخت کرد تیر غمزه را پیکان مژه
مرغ دل برآتش سودای تو کردم کباب
زآنکه شد چشم جگرخوار ترا دندان مژه
دلربای وخوب چون ابروست بر بالای چشم
زیر ابروی تو ای بر نیکوان سلطان مژه
شورم اندر جان شیرین اوفتد فرهادوار
هرکجا بر هم زنی ای خسرو خوبان مژه
دیده خون بارست تا ز آن چشم شیرافگن شدست
گوسپند صبر ما را پنجه گرگان مژه
بر زمین خشک بارد ابر رحمت هر کجا
عاشقی راتر شود از دیده گریان مژه
تا ترا ز آن پسته خندان شکر بارست لب
بنده را زین چشم گریانست خون افشان مژه
نسبت چشمت بنرگس کرد نتوانم چنان
کز برای چشم نرگس ساختن نتوان مژه
خوش بخسبد فتنه چون در قند ز روسی کشد
چشم هندوی ترا ای ماه ترکستان مژه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن مژه
می کنم در حسرت چشم تو خون باران مژه
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات را دیدم و نگاهی به دور چشمانت انداختم، آن مژههای من پر از حسرت برای دیدن چشمان تو شده و اشک باران میبارند.
گرخوهی تا بنگری بیمار تیرانداز را
بنگر اندر روی خود وآن چشم بین وآن مژه
هوش مصنوعی: اگر میخواهی تیرانداز بیمار را ببینی، به چهرهات نگاه کن و به آن چشم و مژهات که بینا هستند.
تاکمان ابرو اندر قبضه حکمش فتاد
چشم شوخت کرد تیر غمزه را پیکان مژه
هوش مصنوعی: وقتی ابروهای معشوق در اختیار فرمان او قرار گرفت، چشمانش با ناز و چشمک زدن تیر غمزه را به مژهاش تبدیل کرد.
مرغ دل برآتش سودای تو کردم کباب
زآنکه شد چشم جگرخوار ترا دندان مژه
هوش مصنوعی: دل من در آتش عشق تو سوخت و به حالت شگفتانگیز و دردناک درآمد، بهطوری که دیدن تو برایم مانند آتش کبابی شد. تو همچنان که با مژههایت مرا مینگری، دندانی از حسرت به دل من زدهای.
دلربای وخوب چون ابروست بر بالای چشم
زیر ابروی تو ای بر نیکوان سلطان مژه
هوش مصنوعی: دلربا و زیبا مانند ابرو است که بر روی چشم نشسته. زیر ابروی تو، ای بهترین شخصیت، مژههایت همچون یک سلطان هستند.
شورم اندر جان شیرین اوفتد فرهادوار
هرکجا بر هم زنی ای خسرو خوبان مژه
هوش مصنوعی: شور و حال در درون من به خاطر زیبایی او به قدری زیاد است که مانند فرهاد در هر جایی که بخواهم، میتوانم با او ارتباط برقرار کنم و زیباییاش را در هر جا ببینم. ای پادشاه زیبارویان، نگاهت چشمان مرا مسحور کرده است.
دیده خون بارست تا ز آن چشم شیرافگن شدست
گوسپند صبر ما را پنجه گرگان مژه
هوش مصنوعی: چشمم از شدت گریه مانند باری سنگین شده و این اندوه مانند چنگال گرگها، صبر و تحمل ما را میفشارد.
بر زمین خشک بارد ابر رحمت هر کجا
عاشقی راتر شود از دیده گریان مژه
هوش مصنوعی: در جایی که عاشق واقعی وجود دارد، رحمت و برکت همچون باران بر زمین خشک نازل میشود و عشق او باعث میشود که چشمانش به خاطر محبت و احساساتش اشک بریزد.
تا ترا ز آن پسته خندان شکر بارست لب
بنده را زین چشم گریانست خون افشان مژه
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبهای فردی مانند پستهای خوشمزه و شیرین باشد، چشمهای او با اشکهای پروانهای مانند خون میریزد.
نسبت چشمت بنرگس کرد نتوانم چنان
کز برای چشم نرگس ساختن نتوان مژه
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت چشمانت نمیتوانم بیفزایم، چون ساختن مژهای به این لطافت و دلربایی که در چشمان نرگس وجود دارد، غیرممکن است.
خوش بخسبد فتنه چون در قند ز روسی کشد
چشم هندوی ترا ای ماه ترکستان مژه
هوش مصنوعی: آرام و دلنشین خواب ببرد فتنه، همانطور که شکر در قند ذوب میشود. ای ماه ترکستان، چشمان زیبا و پرمژگانت همچون چشمان هندی است.