شمارهٔ ۴۹۹
ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده
بضیای تو شده چهره خور پوشیده
دوست درباطن معنی طلبان چون جانست
باثر ظاهروپیدا زنظر پوشیده
اینت اعجوبه که در پیش دوکس بر یک چشم
منکشف باشد و بر چشم دگر پوشیده
عشق عنقاست وما بچه آن عنقاییم
ازپی نام ونشان رنگ بشر پوشیده
آن هما سایه چو می دید که ما می بالیم
بچه خویش همی داشت بپر پوشیده
چون بدانست که ما لایق پرواز شدیم
گفت ما بچه نداریم دگر پوشیده
اندرین راه روان کرد نخست آدم را
ژنده فقر بدو داده ودر پوشیده
پس بصد ناله وزاری سوی آن کوی آمد
آدم از علم وعمل زی سفر پوشیده
حامل بار محبت شد وآگاه نبود
زآنک در زیر رمادست شرر پوشیده
آشکارا نتوان کرد قضایی که براند
در میان عشق توچون سر قدر پوشیده
سیف فرغانی خواهد که کند بر دل او
عشق تو همچو شب قدر گذر پوشیده
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده
بضیای تو شده چهره خور پوشیده
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و درخشان تو مانند ماهی است که در نور شما پنهان شده و به همین دلیل، چهرهی خورشید نیز تحت تأثیر زیبایی تو پوشیده مانده است.
دوست درباطن معنی طلبان چون جانست
باثر ظاهروپیدا زنظر پوشیده
هوش مصنوعی: دوست در درون خود، همچون جان کسانی که حقیقت را جستجو میکنند، ارزشمند است، اما اثر او در ظاهر و نمایان برای دیگران پنهان است.
اینت اعجوبه که در پیش دوکس بر یک چشم
منکشف باشد و بر چشم دگر پوشیده
هوش مصنوعی: این پدیدهای است که برای برخی افراد بهوضوح نمایان است، اما برای دیگران کاملاً پنهان مانده است.
عشق عنقاست وما بچه آن عنقاییم
ازپی نام ونشان رنگ بشر پوشیده
هوش مصنوعی: عشق مانند پرندهای نایاب است و ما تنها فرزندان آن پرنده نایاب هستیم. در جستجوی نام و نشانی از عشق، ما در ظاهری انسانی و متنوع به سر میبریم.
آن هما سایه چو می دید که ما می بالیم
بچه خویش همی داشت بپر پوشیده
هوش مصنوعی: همان پرندهای که در آسمان پرواز میکرد و ما را میدید که در حال خوشحالی و بال زدن هستیم، به فرزند خود نیز توجه داشت و او را زیر بال خود محافظت میکرد.
چون بدانست که ما لایق پرواز شدیم
گفت ما بچه نداریم دگر پوشیده
هوش مصنوعی: زمانی که فهمید ما دیگر لایق پرواز شدهایم، اظهار کرد که دیگر بچهای نداریم که پنهان کنیم.
اندرین راه روان کرد نخست آدم را
ژنده فقر بدو داده ودر پوشیده
هوش مصنوعی: در این مسیر، ابتدا آدمی را به خاطر فقر و ناداری به جلو میبرد و او را با لباسهای ساده و کهنه میآراید.
پس بصد ناله وزاری سوی آن کوی آمد
آدم از علم وعمل زی سفر پوشیده
هوش مصنوعی: آدم با ناله و زاری به سوی آن مکان رفت، از علم و عمل خود دور شده و به سفری پنهانی رفته است.
حامل بار محبت شد وآگاه نبود
زآنک در زیر رمادست شرر پوشیده
هوش مصنوعی: کسی که بار عشق را به دوش میکشد، از آنچه در دل دارد بیخبر است، چرا که آتش نهفتهای زیر خاکستر وجود دارد.
آشکارا نتوان کرد قضایی که براند
در میان عشق توچون سر قدر پوشیده
هوش مصنوعی: نمیتوان به راحتی قضاوتی دربارهی عشق تو انجام داد، چرا که مانند ستارهای درخشان و پنهان است و در دل آن رازی نهفته است.
سیف فرغانی خواهد که کند بر دل او
عشق تو همچو شب قدر گذر پوشیده
هوش مصنوعی: سیف فرغانی آرزو دارد که عشق تو به دل او مانند شب قدر پنهانی عبور کند.