شمارهٔ ۴۸۵
بدیدم بر در یار ایستاده
چو من بودند بسیار ایستاده
بسوز سینه وآب دیده چون شمع
بشب در خدمت یار ایستاده
برآن نقطه که در مرکز نگنجد
بسر مانند پرگار ایستاده
بگرد دوست سربازان عاشق
چوگرداگرد (گل) خار ایستاده
زمین وار ار چه بنشینند از سیر
نباشند آسمان وار ایستاده
نشسته چنگ بر زانوی مطرب
زبهر ناله اوتار ایستاده
ازآن آرام جان یک درد دل را
بجان چندین خریدار ایستاده
محبت کار صعبست وجز ایشان
ندیدم بهر این کار ایستاده
بصحرای قیامت در توان دید
همه مردم بیکبار ایستاده
ایا درکوی تو چون من گدایی
چو بلبل بهر گلزار ایستاده
غم عشقت چنین ازپا درافگند
مرا وچون تو غمخوار ایستاده
مهاجر را خصم اندیشه نبود
بیاری کردن انصار ایستاده
سر گردون بزیر پای دارد
خرم در تحت این بار ایستاده
ورای سیف فرغانی گدایی
برین در نیست دیار ایستاده
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدیدم بر در یار ایستاده
چو من بودند بسیار ایستاده
هوش مصنوعی: در کنار در محبوبم ایستادهام و دیدهام که بسیاری مثل من منتظرند و در انتظار هستند.
بسوز سینه وآب دیده چون شمع
بشب در خدمت یار ایستاده
هوش مصنوعی: دل بسوز و اشک بریز مانند شمعی که در شب در خدمت یار ایستاده است.
برآن نقطه که در مرکز نگنجد
بسر مانند پرگار ایستاده
هوش مصنوعی: در نقطهای که نمیتوان در مرکز آن قرار گرفت، مانند پرگاری که در یک جا ثابت ایستاده، بر آن نقطه تکیه کرده است.
بگرد دوست سربازان عاشق
چوگرداگرد (گل) خار ایستاده
هوش مصنوعی: دوست را در نظر بگیر که دورش را عاشقانی احاطه کردهاند، مانند خاری که در کنار گل قرار دارد.
زمین وار ار چه بنشینند از سیر
نباشند آسمان وار ایستاده
هوش مصنوعی: هرچند که زمین نشسته است و ساکت به نظر میرسد، اما همچنان حرکت کرده و در حال تغییر است؛ و آسمان، هرچند ایستاده به نظر میرسد، در واقع در حال رصد و نظارت بر این تغییرات است.
نشسته چنگ بر زانوی مطرب
زبهر ناله اوتار ایستاده
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی به نوازندهای نگاه میکند که در حال نواختن است و به خاطر صدای سازش به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است. او به وضوح احساسات عمیق و ناخودآگاه خود را از طریق این موسیقی ابراز میکند. نفسی از ناله و غم در نغمههای او وجود دارد که باعث میشود آدمی به فکر و تأمل فرو برود.
ازآن آرام جان یک درد دل را
بجان چندین خریدار ایستاده
هوش مصنوعی: بسیاری از آدمها برای شنیدن یک درد دل از کسی که دلی شکسته دارد، در انتظار ایستادهاند.
محبت کار صعبست وجز ایشان
ندیدم بهر این کار ایستاده
هوش مصنوعی: عشق و محبت کار دشواری است و من جز آنها کسی را ندیدم که به این کار بایستد و تلاش کند.
بصحرای قیامت در توان دید
همه مردم بیکبار ایستاده
هوش مصنوعی: در صحرای قیامت، تمام انسانها به طور همزمان در یک جا ایستادهاند و میتوان آنها را دید.
ایا درکوی تو چون من گدایی
چو بلبل بهر گلزار ایستاده
هوش مصنوعی: آیا در جادهٔ عشق تو، چون من، در نقشی از درد و شوق، انسانی مانند بلبل هست که به خاطر زیباییها ایستاده است؟
غم عشقت چنین ازپا درافگند
مرا وچون تو غمخوار ایستاده
هوش مصنوعی: غم عشق تو مرا به شدت تحت تأثیر قرار داده و به نوعی از پا درآورده است، اما تو در کنار من ایستادهای و پشتیبان من هستی.
مهاجر را خصم اندیشه نبود
بیاری کردن انصار ایستاده
هوش مصنوعی: مهاجران با اندیشههای مختلفی مواجه نیستند و انصار در کنار آنها ایستاده و به آنها کمک میکنند.
سر گردون بزیر پای دارد
خرم در تحت این بار ایستاده
هوش مصنوعی: در بالای آسمان، زمین به زیبایی و شادابی زیر پا قرار دارد و در سکون و استواری این بار سنگین را تحمل میکند.
ورای سیف فرغانی گدایی
برین در نیست دیار ایستاده
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در سرزمین کسی که به گدایی میپردازد، هیچ چیز بهتر و بزرگتر از هنرمندی به نام سیف فرغانی وجود ندارد. به نوعی بیان کنندهی اهمیت و ارزش آن هنرمند در میان سایر افراد است.