گنجور

شمارهٔ ۴۷۶

چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه
چو آفتاب بروی تو دارد ایمان ماه
بآفتاب که روز آورد نظر نبود
مرا که هست ز روی تو در شبستان ماه
کمال حسن ترا در وجود آن اثرست
که در حمایتش ایمن بود ز نقصان ماه
تو پادشاهی و خوبان همه رعیت تو
نجوم جمله سپاهند و هست سلطان ماه
باسب حسن شبی با رخت مسابقه کرد
تو پیش رفتی و پس ماند چند میدان ماه
چو سر ز جیب افق بر کند طلیعه صبح
ترا طلوع کند آن دم از گریبان ماه
بوقت صبح کند آفتاب عزم غروب
چو گردد از افق غره تو تابان ماه
چو ابر گریه کند چشم من چو کرد طلوع
بر آسمان جمالت چو صبح خندان ماه
بروز بر در من آفتاب کدیه کند
اگر شبی بسر روزنم رسد آن ماه
بنزد قاضی گردون که مشتریست بنام
حقوق روی تو ثابت کند ببرهان ماه
بوقت بیع ازین اختران دیناری
بهای خاک درت برکشید بمیزان ماه
اگر تو ابر نقاب از میانه برگیری
بتابد از رخ پرنور تو هزاران ماه
وگر ز روی تو یک روز تربیت یابد
شب چهارده گردد هزار چندان ماه
اگر بروی تو نسبت کنندش از شادی
فراز طارم هفتم رود چو کیوان ماه
بکوی دوست کنون آی سیف فرغانی
که هست بر فلک قالب تو از جان ماه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه
چو آفتاب بروی تو دارد ایمان ماه
هوش مصنوعی: چه زیبا و دلربا که چهره‌ات همانند ماه در میان باغی از گل است و نور تو مانند آفتابی است که به آن ایمان دارد.
بآفتاب که روز آورد نظر نبود
مرا که هست ز روی تو در شبستان ماه
هوش مصنوعی: من در نور آفتاب به تو توجهی نداشتم، چون زیبایی تو در دل شب مانند ماه است.
کمال حسن ترا در وجود آن اثرست
که در حمایتش ایمن بود ز نقصان ماه
هوش مصنوعی: جمال و زیبایی کامل تو به خاطر وجود آن نشانه است که در محافظت و نگهداری‌اش از کاستی ماه ایمن بوده‌ای.
تو پادشاهی و خوبان همه رعیت تو
نجوم جمله سپاهند و هست سلطان ماه
هوش مصنوعی: تو پادشاهی و نیکان همگی زیر دست تو هستند. ستاره‌ها همگی سپاهی هستند و ماه نیز فرمانروا است.
باسب حسن شبی با رخت مسابقه کرد
تو پیش رفتی و پس ماند چند میدان ماه
هوش مصنوعی: با زیبایی‌ات در شب، مانند کسی که در میادین مسابقه می‌دود رقابت کردی، و تو جلو رفتی و چندین ماه در پس ماندند.
چو سر ز جیب افق بر کند طلیعه صبح
ترا طلوع کند آن دم از گریبان ماه
هوش مصنوعی: زمانی که سر از جیب افق بیرون می‌آورد، صبح شما را در آن لحظه با تابش خود از گریبان ماه به ظهور می‌آورد.
بوقت صبح کند آفتاب عزم غروب
چو گردد از افق غره تو تابان ماه
هوش مصنوعی: در صبح زود، وقتی خورشید قصد رفتن به سمت غروب را دارد، ماه زیبا و درخشان از افق پدیدار می‌شود.
چو ابر گریه کند چشم من چو کرد طلوع
بر آسمان جمالت چو صبح خندان ماه
هوش مصنوعی: وقتی که ابرها اشک می‌ریزند، چشمان من نیز گریان می‌شوند. مانند طلوع آفتاب بر آسمان زیبایی تو، چهره‌ام درخشان و شاداب می‌شود.
بروز بر در من آفتاب کدیه کند
اگر شبی بسر روزنم رسد آن ماه
هوش مصنوعی: اگر صبح آفتاب بر در من بتابد، شب هنگام که ماه به کنارم بیاید، چهره‌اش مانند روز روشن می‌شود.
بنزد قاضی گردون که مشتریست بنام
حقوق روی تو ثابت کند ببرهان ماه
هوش مصنوعی: به قاضی آسمان نزدیک شو، زیرا که باید حقوق تو به نام مشتری ثابت شود و این را با دلیل روشن، مانند روشنایی ماه، به اثبات برسانی.
بوقت بیع ازین اختران دیناری
بهای خاک درت برکشید بمیزان ماه
هوش مصنوعی: در زمان فروش، از این ستاره‌ها، یک دینار به خاطر خاک پای تو ارزشمند است و این مقدار با اندازه‌ی ماه سنجیده می‌شود.
اگر تو ابر نقاب از میانه برگیری
بتابد از رخ پرنور تو هزاران ماه
هوش مصنوعی: اگر تو پرده را کنار بزنی، نور چهره‌ات آنقدر درخشان است که هزار ماه را در خود محو می‌کند.
وگر ز روی تو یک روز تربیت یابد
شب چهارده گردد هزار چندان ماه
هوش مصنوعی: اگر یک روز زیبایی تو مورد توجه قرار گیرد، شب چهاردهم ماه به اندازه هزاران ماه روشن و درخشان خواهد شد.
اگر بروی تو نسبت کنندش از شادی
فراز طارم هفتم رود چو کیوان ماه
هوش مصنوعی: اگر بروی، از شادی تو می‌گویند و تو را مانند ماهی که در آسمان می‌درخشد خواهند شناخت.
بکوی دوست کنون آی سیف فرغانی
که هست بر فلک قالب تو از جان ماه
هوش مصنوعی: به کوی دوست برو و همچون سیف فرغانی بین که چگونه ماهی در آسمان، تصویر و شکل تو را به نمایش می‌گذارد.