گنجور

شمارهٔ ۴۷۰

دلا با عشق کن پیمان و می رو
قدم در نه درین میدان و می رو
درین کو خفتگان ره نوردند
درآ در زمزه ایشان و می رو
دل اندر بند جان جانان نیابی
زجان برگیر دل ای جان و می رو
ترا آن دوست می خواند بر خود
تو نیز آن دوست را می خوان و می رو
بدل هشیار باش و اندرین راه
مکن اندیشه چون مستان و می رو
چو در راه آمدی از هستی خود
سری در هر قدم می مان و می رو
اگر چه نفس تو اسبیست سرکش
درین ره چون خرش می ران و می رو
برو گر دست یابی برنشینش
ولی پایی همی جنبان و می رو
وگر در ره بزادت حاجت افتد
از آب روی خود کن نان ومی رو
بره تنها رود ره گم کند مرد
درآ در خیل درویشان و می رو
تو همچون قطره ای، خاکت خوهد خورد
مبر از صحبت یاران و می رو
اگر در ره بجیحونی رسیدی
درو پیوند چون باران و می رو
چو جیحونت به دریایی رسانید
قدم بر آب نه آسان و می رو
از آن پس گر خوهی چون ابر دربار
همی کش بر هوا دامان و می رو
بفر سایه خود همچو خورشید
گهر می پرور اندر کان و می رو
هم از خود می شنو علمی که می گفت
خضر با موسی عمران و می رو
مدان این راه (را) پایان و می پوی
مجوی این درد را درمان و می رو
جهان ای سیف فرغانی خرابست
منه رخت اندرین ویران و می رو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا با عشق کن پیمان و می رو
قدم در نه درین میدان و می رو
هوش مصنوعی: ای دل، با عشق پیمانی ببند و در این میدان قدم بگذار و پیش برو.
درین کو خفتگان ره نوردند
درآ در زمزه ایشان و می رو
هوش مصنوعی: در این راه، خواب‌زده‌ها به سفر رفته‌اند، بیا و به صدای آن‌ها گوش کن و همراه‌شان برو.
دل اندر بند جان جانان نیابی
زجان برگیر دل ای جان و می رو
هوش مصنوعی: دل خود را در قید و بند عشق معشوق نگذار و از جان خود دور شو. ای محبوب، دل را رها کن و به سوی آزادی برو.
ترا آن دوست می خواند بر خود
تو نیز آن دوست را می خوان و می رو
هوش مصنوعی: دوست تو تو را صدا می‌زند، حالا تو هم آن دوست را بخوان و به سوی او برو.
بدل هشیار باش و اندرین راه
مکن اندیشه چون مستان و می رو
هوش مصنوعی: هشیار باش و در این مسیر، مانند افراد مست فکر نکن و بی‌هدف نرو.
چو در راه آمدی از هستی خود
سری در هر قدم می مان و می رو
هوش مصنوعی: وقتی که در مسیر زندگی قدم می‌گذاری، در هر گام از وجود و هویت خود نکته‌هایی را پشت سر بگذار و به راهت ادامه بده.
اگر چه نفس تو اسبیست سرکش
درین ره چون خرش می ران و می رو
هوش مصنوعی: اگر چه وجودت مانند اسبی سرکش و بی‌قرار است، اما در این مسیر باید مانند یک الاغ کار کنی و پیش بروی.
برو گر دست یابی برنشینش
ولی پایی همی جنبان و می رو
هوش مصنوعی: اگر می‌توانی به او برسید و بر روی او بنشینی، اما هم‌زمان پایت را نیز تکان بده و برو.
وگر در ره بزادت حاجت افتد
از آب روی خود کن نان ومی رو
هوش مصنوعی: اگر در مسیر تو نیاز به کمک پیش بیاید، با زیبایی خود نان و شراب بیاور.
بره تنها رود ره گم کند مرد
درآ در خیل درویشان و می رو
هوش مصنوعی: بره‌ای که به تنهایی حرکت کند، ممکن است راه را گم کند. بنابراین، ای مرد! به جمع درویشان بپیوند و به می‌نوشی بپرداز.
تو همچون قطره ای، خاکت خوهد خورد
مبر از صحبت یاران و می رو
هوش مصنوعی: تو مانند یک قطره هستی که در خاک حل می‌شود، بنابراین از صحبت با دوستانت دوری کن و برو.
اگر در ره بجیحونی رسیدی
درو پیوند چون باران و می رو
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی به جایی رسیدی که دلت می‌خواهد، مانند باران با لطافت و شادابی در آن جا بمان و از آن بهره‌مند شو.
چو جیحونت به دریایی رسانید
قدم بر آب نه آسان و می رو
هوش مصنوعی: وقتی که جیحونت (نهر تو) به دریایی بزرگ می‌رسد، قدم گذاشتن بر روی آب کار ساده‌ای نیست، پس به راهت ادامه بده.
از آن پس گر خوهی چون ابر دربار
همی کش بر هوا دامان و می رو
هوش مصنوعی: از آن زمان اگر خواستی مانند ابرها در آسمان پراکنده شوی، دامان خود را بر زمین بکش و به آرامی حرکت کن.
بفر سایه خود همچو خورشید
گهر می پرور اندر کان و می رو
هوش مصنوعی: سایه‌ات را مانند خورشید بگستر، تا بتوانی گنج و زیبایی‌ها را در دل خاک پرورش دهی و به سمت زندگی و پیشرفت حرکت کنی.
هم از خود می شنو علمی که می گفت
خضر با موسی عمران و می رو
هوش مصنوعی: من هم از خودم می‌شنوم که می‌گوید خضر با موسی فرزند عمران، همراه می‌رود و چیزهایی را یاد می‌دهد.
مدان این راه (را) پایان و می پوی
مجوی این درد را درمان و می رو
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که این مسیر انتهایی دارد و در جستجوی درمان این درد نباش. فقط به حرکت ادامه بده.
جهان ای سیف فرغانی خرابست
منه رخت اندرین ویران و می رو
هوش مصنوعی: دنیا، ای سیف فرغانی، ویران است. لباس خود را در این خرابه از تن درآور و برو.