شمارهٔ ۴۶۶
شرم دارد آفتاب ازروی تو
ماه نو در حسرت از ابروی تو
بشکند مشاطگان نطق را
شانه و صافی اندر موی تو
هرکجا رنگیست بویی می برم
گرچه هر رنگی ندارد بوی تو
من بدم ماه تمام، اکنون شدم
چون هلال ازآفتاب روی تو
عیب خود بیند کنون کآیینه ساخت
روی خورشید از رخ نیکوی تو
تانگردانید روی از سوی خود
هیچ عاشق ره ندامد سوی تو
آیینه تا پشت بر عالم نکرد
یک نفس ننشت روباروی تو
سیف فرغانی نیابد در جهان
همنشینی به زخاک کوی تو
خاک زد در چشم سحر سامری
معجزات نرگس جادوی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شرم دارد آفتاب ازروی تو
ماه نو در حسرت از ابروی تو
هوش مصنوعی: آفتاب از زیبایی چهره تو شرمنده است و ماه نو به خاطر جذابیت ابروی تو حسرت میخورد.
بشکند مشاطگان نطق را
شانه و صافی اندر موی تو
هوش مصنوعی: اگر آرایشگران مهارت سخن گفتن را داشته باشند، دلها را میشکنند و مانند شانه و صافی که در موها استفاده میشود، تو را زیباتر میکنند.
هرکجا رنگیست بویی می برم
گرچه هر رنگی ندارد بوی تو
هوش مصنوعی: هر جا که رنگ و لعابی وجود دارد، بویی از آن میگیرم، هرچند که هیچ رنگی بویی مشابه بوی تو ندارد.
من بدم ماه تمام، اکنون شدم
چون هلال ازآفتاب روی تو
هوش مصنوعی: من به اندازهای بد هستم که در کنار تو به خوبی یک ماه کامل نمیرسیدم، اما حالا که تو را دیدهام، حال و هوایم تغییر کرده و شبیه به هلال ماه شدم.
عیب خود بیند کنون کآیینه ساخت
روی خورشید از رخ نیکوی تو
هوش مصنوعی: اکنون عیوب خود را ببین که آینهای از چهره زیبای تو، مانند خورشید، ساخته است.
تانگردانید روی از سوی خود
هیچ عاشق ره ندامد سوی تو
هوش مصنوعی: هرگاه که محبوبی روی خود را از عاشق برگرداند، هیچکدام از عاشقان به سوی او بر نمیگردند.
آیینه تا پشت بر عالم نکرد
یک نفس ننشت روباروی تو
هوش مصنوعی: آیینه تا زمانی که پشتش را به دنیا نکرده، یک لحظه هم نمیتواند رو به روی تو بنشیند.
سیف فرغانی نیابد در جهان
همنشینی به زخاک کوی تو
هوش مصنوعی: سیف فرغانی در دنیا هیچ همدمی پیدا نمیکند که به گرد پای تو باشد.
خاک زد در چشم سحر سامری
معجزات نرگس جادوی تو
هوش مصنوعی: غبار و خاکی در چشم سحر سامری نشسته است که معجزههای جادویی نرگس تو را پوشانده.