گنجور

شمارهٔ ۴۶۵

ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو
مه پرتوی از آفتاب روی تو
گل را برخسار تو نسبت می کنند
رنگش خوش است اما ندارد بوی تو
در عشق بازی از تو چون من بیدقی
شه می خوهد یعنی رخ نیکوی تو
ما تشنگان را سیل غم از سر گذشت
ای آب حیوان قطره یی از جوی تو
بر خاک هر در آب رو بفروختم
تا نان خرم بهر سگان کوی تو
بالای تو ای شاخ طوبی زو خجل
سرو (و)، بنفشه ترک شد از موی تو
دیوانه زنجیر دار دل نگر
اندر کشاکش مانده با گیسوی تو
چشم تو کیش تیر مژگان پوشد
گرچه کمان دارست از ابروی تو
آن تیرها یک یک بلحظ جان شکر
می افگند گه سوی من گه سوی تو

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو
مه پرتوی از آفتاب روی تو
هوش مصنوعی: ای مشک و عنبر، تو بویی داری که همانند تابش آفتاب از چهره‌ات emanates می‌کند.
گل را برخسار تو نسبت می کنند
رنگش خوش است اما ندارد بوی تو
هوش مصنوعی: گل را به چهره‌ی تو تشبیه می‌کنند و رنگش زیباست، اما عطری ندارد که به تو شباهت داشته باشد.
در عشق بازی از تو چون من بیدقی
شه می خوهد یعنی رخ نیکوی تو
هوش مصنوعی: در عشق، به خاطر زیبایی‌ات، چون بیدقی بازی هستم که شاه به من نیاز دارد.
ما تشنگان را سیل غم از سر گذشت
ای آب حیوان قطره یی از جوی تو
هوش مصنوعی: ما که تشنه‌ام، سیل غم و اندوه به قدری بر ما غلبه کرده که همه چیز را از ما برده است. ای آب حیات، حتی یک قطره هم از جوی تو نصیب ما نشده است.
بر خاک هر در آب رو بفروختم
تا نان خرم بهر سگان کوی تو
هوش مصنوعی: من برای نان خوشبختی خود، حتی آب پای درگاه تو را نیز فروختم.
بالای تو ای شاخ طوبی زو خجل
سرو (و)، بنفشه ترک شد از موی تو
هوش مصنوعی: ای شاخه‌ی لطیف طوبی، زیبایی تو چنان است که حتی سرو نیز در برابر تو شرمنده می‌شود. بنفشه‌ها از زیبایی موهای تو غافل شده‌اند.
دیوانه زنجیر دار دل نگر
اندر کشاکش مانده با گیسوی تو
هوش مصنوعی: یک عاشق دیوانه که گرفتار زنجیرهای دلش است، در کشمکش با زیبایی موهای تو درگیر شده و حالتی پریشان دارد.
چشم تو کیش تیر مژگان پوشد
گرچه کمان دارست از ابروی تو
هوش مصنوعی: چشم تو همچون تیری است که از مژه‌هایت پنهان شده است، هرچند ابروی تو به مانند کمانی است که این تیر را به پرواز درمی‌آورد.
آن تیرها یک یک بلحظ جان شکر
می افگند گه سوی من گه سوی تو
هوش مصنوعی: این تیرها به نرمی و لطافت، جان و روح را نوازش می‌کنند و گاهی به سمت من و گاهی به سمت تو پرتاب می‌شوند.