شمارهٔ ۴۶۴
خط نورست بر آن تخته پیشانی تو
مه شعاعیست از آن چهره نورانی تو
شبم از روی چو خورشید تو چون روشن شد
ماه را مطلع اگر نیست ز پیشانی تو
ای توانگر که چو درویش گدایی کردند
پادشاهان همه در نوبت سلطانی تو
جای جان در تن خود بینم اگر یابد نور
چشم معنی من از صورت روحانی تو
گر ببینم همه اجزای جهانرا یک یک
در دو عالم نبود هیچ کسی ثانی تو
خوب رویان چو بمیدان تفاخر رفتند
گوی برد از همه شان ابروی چوگانی تو
با سر زلف تو گفتم مشو آشفته که هست
جمع را تفرقه در دل ز پریشانی تو
سر بام فلکم زیر قدم خواهد بود
گر مرا دست دهد پایه دربانی تو
بس که در گریه ببینی گهرافشانی من
من چو در خنده ببینم شکرافشانی تو
قول مطرب نکند هیچ عمل چون نبود
باصولی که کند بنده غزل خوانی تو
سیف فرغانی او یار سبکروحانست
نازنین چند کشد بار گرانجانی تو
خضر روح از دم تو خورد (همه) جام بقا
آب اگر کم شود از چشمه حیوانی تو
تا تو از جان خبری داری و از تن اثری
الم روح بود لذت جسمانی تو
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط نورست بر آن تخته پیشانی تو
مه شعاعیست از آن چهره نورانی تو
هوش مصنوعی: نگاه تو مانند نوری است که بر پیشانیات میتابد و این نور، تجلی زیبایی و درخشندگی چهرهات است.
شبم از روی چو خورشید تو چون روشن شد
ماه را مطلع اگر نیست ز پیشانی تو
هوش مصنوعی: شب من با چهرهی نورانی تو مانند روشنایی خورشید روشن شد، اگر ماه هم از پیشانی تو باخبر نیست.
ای توانگر که چو درویش گدایی کردند
پادشاهان همه در نوبت سلطانی تو
هوش مصنوعی: ای ثروتمند، تو که مانند یک درویش رفتار میکنی و گدایی میکنی، تمام پادشاهان اکنون در انتظار سلطنت تو هستند.
جای جان در تن خود بینم اگر یابد نور
چشم معنی من از صورت روحانی تو
هوش مصنوعی: من در بدن خود جان را میبیند، اگر نور چشمانم به معنای تو بیفتد و از شکل روحانیات آشنا شوم.
گر ببینم همه اجزای جهانرا یک یک
در دو عالم نبود هیچ کسی ثانی تو
هوش مصنوعی: اگر تمام اجزای جهان را یکی یکی ببینم و در دو دنیا هم هیچ کس مانند تو وجود نداشته باشد.
خوب رویان چو بمیدان تفاخر رفتند
گوی برد از همه شان ابروی چوگانی تو
هوش مصنوعی: وقتی زیبا رویان به میدان رقابت رفتند و به خودشان مباهات کردند، ابروی تو توانست بر همهی آنها برتری پیدا کند.
با سر زلف تو گفتم مشو آشفته که هست
جمع را تفرقه در دل ز پریشانی تو
هوش مصنوعی: با موهای زیبای تو صحبت کردم که نگران و مضطرب نباشی، چرا که در دل جمعی از مردم، تفرقه و سبب ناراحتی، ناشی از پریشانی توست.
سر بام فلکم زیر قدم خواهد بود
گر مرا دست دهد پایه دربانی تو
هوش مصنوعی: اگر به من فرصتی بدهی، با قدرت و ارادهای که دارم، میتوانم به اوج بلندیها برسم و مقام والایی کسب کنم.
بس که در گریه ببینی گهرافشانی من
من چو در خنده ببینم شکرافشانی تو
هوش مصنوعی: هرچقدر من در گریهام از درد و غم بگویم، تو با خندهات درخشانی و زیبایی را به نمایش میگذاری.
قول مطرب نکند هیچ عمل چون نبود
باصولی که کند بنده غزل خوانی تو
هوش مصنوعی: وقتی هنرمند قولی نمیدهد که عملی انجام دهد، چرا که این کار با اصولی که برای بنده در خواندن غزل وجود دارد تناسبی ندارد.
سیف فرغانی او یار سبکروحانست
نازنین چند کشد بار گرانجانی تو
هوش مصنوعی: سیف فرغانی به یار خود اشاره میکند که او روحش سبک و آزاد است. با این حال، میپرسد که میتواند چقدر از مشکلات و سختیها را تحمل کند.
خضر روح از دم تو خورد (همه) جام بقا
آب اگر کم شود از چشمه حیوانی تو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خضر، که سمبل زندگی جاودان است، از نفس تو نیرو میگیرد. هرچند که نوشیدن از چشمه حیات به نوعی به شادابی و بقا مربوط میشود، اما اگر مقدار این آب از چشمه تو کم شود، چنین بقا و زندگی جاودان دچار مشکل خواهد شد. در واقع، این سخن نشان میدهد که وجود و انرژی تو برای استمرار حیات و بقا ضروری است و کمبود آن تأثیر منفی خواهد داشت.
تا تو از جان خبری داری و از تن اثری
الم روح بود لذت جسمانی تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که از زندگی و احساسات خود آگاه هستی و وجود مادیت را درک میکنی، لذت واقعی بدن و جسم تو در همین آگاهی و وجود روح تو نهفته است.