گنجور

شمارهٔ ۴۶

ای که شاهان جهانند گدایان درت
پادشاهست گدایی که بیابد نظرت
چون توانگر اگرت تحفه نیارم بر در
همچو درویش بیایم بگدایی بدرت
ای برو خوب چو اشکوفه باران دیده
چند چون گل بشکفتی و نخوردیم برت
بحیات ابدی زنده شود گر روزی
بسر کشته هجران خود افتد گذرت
حسن حورست ترا لطف پری و کرده
دست تقدیر مقید بلباس قدرت
صد ازین سر که تن مردم ازو برپایست
دل برابر نکند با سر مویی ز سرت
جان شیرین نستانند بتلخی زآن کس
که ورا کام خوش است از لب همچون شکرت
ای چو دینار درست از دل اشکسته ما
همچو سکه ز درم محو نگردد اثرت
میوه روح منی باغ بهر کس مسپار
ور نه همچون دگران سنگ زنم بر شجرت
روی بنمای و مپندار که من چون سعدی
«دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت »
سیف فرغانی خورشید رخش در جلوه است
گر ندیدی خللی هست مگر در بصرت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که شاهان جهانند گدایان درت
پادشاهست گدایی که بیابد نظرت
هوش مصنوعی: ای کسی که شاهان دنیا گدایان درِ تو هستند، پادشاه واقعی کسی است که توجه تو را جلب کند.
چون توانگر اگرت تحفه نیارم بر در
همچو درویش بیایم بگدایی بدرت
هوش مصنوعی: اگر من ثروتمند باشم و نتوانم هدیه‌ای برای تو بیاورم، مانند یک درویش به در خانه‌ات می‌آیم و از تو درخواست کمک می‌کنم.
ای برو خوب چو اشکوفه باران دیده
چند چون گل بشکفتی و نخوردیم برت
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر این است که ای دوست، مانند شاخه‌ای هستی که با باران شسته شده و زیبایی‌ات به مانند گل شکفته شده است. اما ما از زیبایی‌ات بهره‌مند نشدیم و نمی‌توانیم از آن لذت ببریم.
بحیات ابدی زنده شود گر روزی
بسر کشته هجران خود افتد گذرت
هوش مصنوعی: اگر روزی به یاد تنهایی و دوری از محبوب، به زندگی ابدی دست یابی، می‌توانی دوباره جان تازه‌ای بگیری.
حسن حورست ترا لطف پری و کرده
دست تقدیر مقید بلباس قدرت
هوش مصنوعی: زیبایی تو همانند زیبایی حورهاست و مهربانی‌ات و دست تقدیر به گونه‌ای عمل کرده که تو را در لباس قدرت و زیبایی قرار داده است.
صد ازین سر که تن مردم ازو برپایست
دل برابر نکند با سر مویی ز سرت
هوش مصنوعی: اگرچه بدن انسان از سرش پابرجاست، اما دل نمی‌تواند حتی با یک موی سر او برابری کند.
جان شیرین نستانند بتلخی زآن کس
که ورا کام خوش است از لب همچون شکرت
هوش مصنوعی: جان شیرین را از کسی نگیرید که او به شیرینی زندگی و خوشی دندان‌گیر از لب‌هایش بهره‌مند است.
ای چو دینار درست از دل اشکسته ما
همچو سکه ز درم محو نگردد اثرت
هوش مصنوعی: تو مانند سکه‌ای هستی که از دل ما بیرون آمده‌ای، و اثر تو از دارایی ما محو نخواهد شد.
میوه روح منی باغ بهر کس مسپار
ور نه همچون دگران سنگ زنم بر شجرت
هوش مصنوعی: تو میوه‌ی روح منی، پس باغ خود را به کسی غیر از من نسپار. وگرنه، همچون دیگران، بر درخت تو سنگ می‌زنم.
روی بنمای و مپندار که من چون سعدی
«دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت »
هوش مصنوعی: به من نشان بده که زیبا هستی و فکر نکن که من مانند سعدی از تو می‌خواهم که صورتت را بپوشانی و آن را مانند قرص ماه پنهان کنی.
سیف فرغانی خورشید رخش در جلوه است
گر ندیدی خللی هست مگر در بصرت
هوش مصنوعی: اگر در زیبایی چهره او دچار تردید شده‌ای، مشکل از خودت است نه از او؛ زیرا همچون خورشیدی درخشان است و فقط ممکن است که بینایی‌ات نادرست باشد.