شمارهٔ ۴۵۸
مرغ دلم صید کرد غمزهٔ چون تیر او
لشکر خود عرض داد حسن جهان گیر او
باز سپید است حسن طعمهٔ او مرغ دل
شیر سیاه است عشق با همه نخجیر او
عشق نماز دل است مسجد او کوی دوست
ترک دو عالم شناس اول تکبیر او
هست وضوش آب چشم روز جوانیش وقت
فوت شود وصل دوست از تو بتأخیر او
عشق چو صبح است دید روی چو خورشید دوست
بر دل هرکس که تافت نور تباشیر او
خمر الهی است عشق ساقی او دست فضل
بی خبری از دو کون مبداء تأثیر او
عشق چو آورد حکم از بر سلطان حسن
در تو عملها کند حزن بتقریر او
عشق جوان نو رسید تا چو خرابات شد
خانقه دل که بود عقل کهن پیر او
درکش ازین سلسله پای دل خویش از آنک
حلقهٔ اول بلاست بر سر زنجیر او
مرغ دل عاشقست آنکه چو قصدش کنی
زخم خوری چون هدف از پر بی تیر او
گر تو ندانی که چیست این همه نظم بدیع
دوست بحسن آیتی است وین همه تفسیر او
ورنه تو بیدار دل حال چو من خفته را
خواب پریشان شمار وین همه تعبیر او
زمزمه شعر سیف نغمه داوودی است
نفخهٔ صور دل است صوت مزامیر او
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرغ دلم صید کرد غمزهٔ چون تیر او
لشکر خود عرض داد حسن جهان گیر او
هوش مصنوعی: پرندهی دل من را با نگاهش که مانند تیر است، به دام انداخت. سپاه عشق او به زیبایی تمام جلوهگری میکند و جهانی را مجذوب خود کرده است.
باز سپید است حسن طعمهٔ او مرغ دل
شیر سیاه است عشق با همه نخجیر او
هوش مصنوعی: دوباره پرندهای سپید نشان از زیبایی و جذابیت است، اما دل عاشق به شکار عشق که شبیه یک شیر سیاه است، مشغول است. محبت و عشق با تمام جذابیتهایش در این جستجو قرار دارد.
عشق نماز دل است مسجد او کوی دوست
ترک دو عالم شناس اول تکبیر او
هوش مصنوعی: عشق عبادتی است که دل به آن مشغول میشود و سرزمین آن نزدیکی به دوست واقعی است. کسی که عشق را میشناسد، مهمترین ندا را در آغاز این مسیر میشنود.
هست وضوش آب چشم روز جوانیش وقت
فوت شود وصل دوست از تو بتأخیر او
هوش مصنوعی: در جوانی، وقتی که وقت مرگ فرا برسد، وضوی او از اشکهایش خواهد بود، و وصال او با دوستش بر اثر تأخیر خواهد ماند.
عشق چو صبح است دید روی چو خورشید دوست
بر دل هرکس که تافت نور تباشیر او
هوش مصنوعی: عشق مانند صبح است و وقتی که چهره محبوب مانند خورشید میدرخشد، دل هر کسی که درخشش آن را دریافت کند، روشن و سرشار از نور میشود.
خمر الهی است عشق ساقی او دست فضل
بی خبری از دو کون مبداء تأثیر او
هوش مصنوعی: عشق مانند بادهای است که از جانب خداوند به ما میرسد و ساقی آن، به لطف و بخشش خود، ما را به سوی حقیقت الهی هدایت میکند. در این حال، هیچگونه توجهی به دنیای مادی و علتهای آن نداریم، بلکه تمام توجهمان به تاثیر و نشأت این عشق الهی است.
عشق چو آورد حکم از بر سلطان حسن
در تو عملها کند حزن بتقریر او
هوش مصنوعی: وقتی عشق از سوی سلطان زیبایی درباره تو حکمی صادر کند، او باعث میشود که حزن و اندوهی به وجود آید تا جایی که به نوعی خود را در بیان و تفسیر آن غم غرق کنی.
عشق جوان نو رسید تا چو خرابات شد
خانقه دل که بود عقل کهن پیر او
هوش مصنوعی: عشق جوانی تازه وارد شد و آنچنان دل را به خود مشغول کرد که دیگر عقل قدیمی و پیر وجودش کنار رفت و بیمعنا شد.
درکش ازین سلسله پای دل خویش از آنک
حلقهٔ اول بلاست بر سر زنجیر او
هوش مصنوعی: فهمیدن این موضوع برای تو مهم است: دل خود را به زنجیر مشکلات گره نزن، زیرا اینجا نقطهی آغاز سختیهاست.
مرغ دل عاشقست آنکه چو قصدش کنی
زخم خوری چون هدف از پر بی تیر او
هوش مصنوعی: عاشق مانند پرندهایی است که وقتی به او آسیب میزنی، از او انتقام نمیگیرد و نمیتواند از خود دفاع کند، زیرا همه چیز در دستان توست. او مانند تیرکمان است که بی تیر شده و نمیتواند هدفی داشته باشد.
گر تو ندانی که چیست این همه نظم بدیع
دوست بحسن آیتی است وین همه تفسیر او
هوش مصنوعی: اگر تو ندانستی که این همه شعر زیبا چه معنایی دارد، باید بدانی که این زیبایی نشانهای از لطف دوست است و تمام این توضیحات به خاطر اوست.
ورنه تو بیدار دل حال چو من خفته را
خواب پریشان شمار وین همه تعبیر او
هوش مصنوعی: اگر تو هم دلی بیدار داشتی، حال من را که خواب پریشانی است، به حساب بیاور و همین را نشانه تعبیر خواب من بدان.
زمزمه شعر سیف نغمه داوودی است
نفخهٔ صور دل است صوت مزامیر او
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به اینکه شعر سیف، همچون نغمهای آسمانی و دلانگیز است که روح را مینوازد. سرشار از احساس و انرژی، صدای آن مانند زنگهای شاداب و آوای زیبای سازها در دل میتپد و جانlistener را به وجد میآورد.